تلافی
نام رمان :تلافی.
ارسلان
(دینا)ممنون شما هم همین تور.
(ارسلان)خواهش میکنم متشکرم.
به نظرت خیلی رسمی حرف نمیزنی آخه شما چی.
نمیدونم چرا ولی دوست داشتم راحت باش.
(دینا)چرا ببخشید از این به بعد یا تو یا ارسلان خوبه.
(من)خوب که چه عرض کنم عالی.
یک لبخند زد چه لبخند زیبای
جولی در ازمایش کاه نگر داشتم رفتم داخل جواب آزمایش ها رو گرفتم جواب ها مثبت بود یک نفس آروم کشیدم رفتم بیرون سوار ماشین شدم (دینا)چی شد؟
(من)ام ام.
(دینا)بگو دیگه هی ام ام.
(من)جواب آزمایش ها منف...ی ن مثبت.
(دینا )بیشور دیونه کرم داری خوب از اول بگو مثبت دیگه.
(من)ببخشید خانوم.
خوب کجا بریم.
(دینا )خونه.
(من)خونه همین نخیر میریم یک بستنی میخوریم بعد میریم خونه.
(دینا)باش بریم.
(من)چه عجب یک بار موافقت کرد.
(دینا )دیگه گفتم آرزو به دل نمونی.
و بستنی دوست دارم
ولی من حساب میکنم ها.
(من)دست شما درد نکنه که نزاشتی آرزو به دل بمیریم.
خوبه منم دوست دارم
نخیر هر وقت من موردم تو حساب کن.
(دینا)خواهش خدا نکنه.
باش با با ببخشید چرا عصبی میشی.
(من)عصبی نیستم ولی من حساب میکنم.
(دینا)باش تو حساب کن چه بهتر.
یک لبخند زدم و راه افتادیم
جولی یک بستنی فروشی نگه داشتم رفتم دوتا بستنی قیفی گرفتم و رفتم تو ماشین بستنی ها رو دادم دست دینا و با ذوق شروع کرد به خوردن شبیه بچه ها شده.
(دینا )ممنون.
(من)خواهش میکنم قابل شما رو نداشت .
بدش به من.
(نیکا)عوف از کلاس کیتا اومدم ولی ماشین گیرم نیومد داشتم پیاده به سمت خونه میرفتم که یک ماشین شاستی بلند جلوم وایستادن و گفت (مرده)برسونم جوجه طلای.
خم شدم ببینم کی که دیدم متین بود (من)اول جوجه طلای عمته دومن خودم میرم.
(متین)اول من عمه ندارم دومن پیاده میمیری تا خونه سومن سومنت کو.
(من)به من چه تو عمه نداری به تو چه میمیرم به تو چه که سومن ندارم
(متین) خوب به هر حال همسر ایندمی باید بدونی عمه ندارم بعد من دوست ندارم زنم پیاده برو از خستگی تلف بشه بعدش آخه هر اول دومی یک سوم داره
(من)من که هنوز به تو جواب ندادم.
(متین)بلاخره که باید منتظر جواب باشم دیگه
(نیکا)حالا هرچی من با تو نمیام.
(متین)نمیخوام بخورمت که میخام برسونمت.
(من)اوم باش
و رفتم نشستم هیچ حرفی بینمون ردو بدل نشد که متین گفت(متین)نمیخوای آدرس خونتون بدی من که هنوز خواستگاری نیومدم بدونم خونتون کجاست.
از این حرفش خندم گرفت یک خنده ریزی کردم و گفتم (من)و نخواهی آمد و آدرس خیابا.............
(متین)میام میبینی آخ که من میمیرم واسه اون خنده های زیر زیرکیت.
(من)بیجا میکنی. و با کیفم زدم به بازوش اونم یک خنده ریزی کرد به راهش ادامه داد منم خیره شدم به پنجره.
رسیدم جولی در که گفت (متین)ازت میخام فردا که تو دانشگاه دیدمت جواب منو بدی چون دیگه نمیخوام بلا تکلیف بمونم.
(من)باش خدافظ.
(متین)خدافظ جوجه طلای.
پارت_۱۵
ارسلان
(دینا)ممنون شما هم همین تور.
(ارسلان)خواهش میکنم متشکرم.
به نظرت خیلی رسمی حرف نمیزنی آخه شما چی.
نمیدونم چرا ولی دوست داشتم راحت باش.
(دینا)چرا ببخشید از این به بعد یا تو یا ارسلان خوبه.
(من)خوب که چه عرض کنم عالی.
یک لبخند زد چه لبخند زیبای
جولی در ازمایش کاه نگر داشتم رفتم داخل جواب آزمایش ها رو گرفتم جواب ها مثبت بود یک نفس آروم کشیدم رفتم بیرون سوار ماشین شدم (دینا)چی شد؟
(من)ام ام.
(دینا)بگو دیگه هی ام ام.
(من)جواب آزمایش ها منف...ی ن مثبت.
(دینا )بیشور دیونه کرم داری خوب از اول بگو مثبت دیگه.
(من)ببخشید خانوم.
خوب کجا بریم.
(دینا )خونه.
(من)خونه همین نخیر میریم یک بستنی میخوریم بعد میریم خونه.
(دینا)باش بریم.
(من)چه عجب یک بار موافقت کرد.
(دینا )دیگه گفتم آرزو به دل نمونی.
و بستنی دوست دارم
ولی من حساب میکنم ها.
(من)دست شما درد نکنه که نزاشتی آرزو به دل بمیریم.
خوبه منم دوست دارم
نخیر هر وقت من موردم تو حساب کن.
(دینا)خواهش خدا نکنه.
باش با با ببخشید چرا عصبی میشی.
(من)عصبی نیستم ولی من حساب میکنم.
(دینا)باش تو حساب کن چه بهتر.
یک لبخند زدم و راه افتادیم
جولی یک بستنی فروشی نگه داشتم رفتم دوتا بستنی قیفی گرفتم و رفتم تو ماشین بستنی ها رو دادم دست دینا و با ذوق شروع کرد به خوردن شبیه بچه ها شده.
(دینا )ممنون.
(من)خواهش میکنم قابل شما رو نداشت .
بدش به من.
(نیکا)عوف از کلاس کیتا اومدم ولی ماشین گیرم نیومد داشتم پیاده به سمت خونه میرفتم که یک ماشین شاستی بلند جلوم وایستادن و گفت (مرده)برسونم جوجه طلای.
خم شدم ببینم کی که دیدم متین بود (من)اول جوجه طلای عمته دومن خودم میرم.
(متین)اول من عمه ندارم دومن پیاده میمیری تا خونه سومن سومنت کو.
(من)به من چه تو عمه نداری به تو چه میمیرم به تو چه که سومن ندارم
(متین) خوب به هر حال همسر ایندمی باید بدونی عمه ندارم بعد من دوست ندارم زنم پیاده برو از خستگی تلف بشه بعدش آخه هر اول دومی یک سوم داره
(من)من که هنوز به تو جواب ندادم.
(متین)بلاخره که باید منتظر جواب باشم دیگه
(نیکا)حالا هرچی من با تو نمیام.
(متین)نمیخوام بخورمت که میخام برسونمت.
(من)اوم باش
و رفتم نشستم هیچ حرفی بینمون ردو بدل نشد که متین گفت(متین)نمیخوای آدرس خونتون بدی من که هنوز خواستگاری نیومدم بدونم خونتون کجاست.
از این حرفش خندم گرفت یک خنده ریزی کردم و گفتم (من)و نخواهی آمد و آدرس خیابا.............
(متین)میام میبینی آخ که من میمیرم واسه اون خنده های زیر زیرکیت.
(من)بیجا میکنی. و با کیفم زدم به بازوش اونم یک خنده ریزی کرد به راهش ادامه داد منم خیره شدم به پنجره.
رسیدم جولی در که گفت (متین)ازت میخام فردا که تو دانشگاه دیدمت جواب منو بدی چون دیگه نمیخوام بلا تکلیف بمونم.
(من)باش خدافظ.
(متین)خدافظ جوجه طلای.
پارت_۱۵
۵.۸k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.