رمان:)مجنون تر از من:)پارت3
رمان:)مجنون تر از من:)پارت3
دیانا:یه چشم غره ای به ارسلان رفتم و به گوشیم خیره شدم
ارسلان:بچه ها یه کیشومون نشه
رضا:امتحان داریم میفتیم
دیانا:بعد امتحانا بریم؟
ارسلان:موافقم جوجه
شقایق:اخم کردم رفتم
ارسلان:ببخشید بچه ها
ارسلان:چیشده عشقم
شقایق:چرا به اون دیانای نچسب گفتی
جوجه
ارسلان:برای اینکه بهم شک نکنه گفتم:
بهش تیکه انداختم
شقایق:اها بهش تیکه اندختی
ارسلان:واقعا بیا بریم
شقایق:باشه
ارسلان:رفتیم پیش بچه ها
دیانا:تو فکرم این چرا بم گفت جوجه
ارسلان:کی میاد بریم غذا سفارش بدیم
شقایق :من حال ندارم
دیانا:ارسلان من بات میام
شقایق:منم میام عشقم
حمایت کنید:)
دیانا:یه چشم غره ای به ارسلان رفتم و به گوشیم خیره شدم
ارسلان:بچه ها یه کیشومون نشه
رضا:امتحان داریم میفتیم
دیانا:بعد امتحانا بریم؟
ارسلان:موافقم جوجه
شقایق:اخم کردم رفتم
ارسلان:ببخشید بچه ها
ارسلان:چیشده عشقم
شقایق:چرا به اون دیانای نچسب گفتی
جوجه
ارسلان:برای اینکه بهم شک نکنه گفتم:
بهش تیکه انداختم
شقایق:اها بهش تیکه اندختی
ارسلان:واقعا بیا بریم
شقایق:باشه
ارسلان:رفتیم پیش بچه ها
دیانا:تو فکرم این چرا بم گفت جوجه
ارسلان:کی میاد بریم غذا سفارش بدیم
شقایق :من حال ندارم
دیانا:ارسلان من بات میام
شقایق:منم میام عشقم
حمایت کنید:)
۱.۷k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.