فیک کوک p6
کوک: گوشیش زنگ خورد الو همکارش: سلام اقای جئون شما قرار بود ۳ ماه مرخصی بگیرید ولی الان چند ماه نیومدید سرکار کوک: باشه میام همکارش: هییی الکی گفتم پسر جنبه نداری بخاطرش گریه کردی کوک: نه بخاطره یه چیز دیگست همکارش:باشه پس بیا که خیلی دلم برات تنگ شده کوک: سه سوته اونجام و قطع کرد از دست این پسر پیاده برگشتم خونه زیاد راهی نبود مثل اینکه هنوز برنگشته مینسو: هیی عجب روزگاریه با سنگ جلوی پام بازی میکردم همین جور داشتم راه میرفتم که چشمم به یک گیتار قشنگ خورد انگار این خاص بود پس گیتارو خریدم من بلد نیستم ولی فکر کنم کوک بلد باشه اصلا الان کجاست وقتی داشتم برمی گشتم فهمیدم به میا هم گفته بود بره لابد خیلی اعصابش خورد بود بزار بهش زنگ بزنم
کوک: تو راه بودم که گوشیم دوباره زنگ خورد ای بابا واز زنگ زد یه لحظه صبر نداره و بی توجه به مخاطب ورش داشتم ای بابا گفتم دیگه میام یه لحظه صبر کن مینسو: کجایی کوک: اعه تویی فکردم همکارمه مینسو:من بودم بگو کجایی کوک: برای چی مینسو: میخوام بیام پیشت کوک: نه مینسو: میگم بگو کوک: باشه بابا داد نزن شرکتم و قطع کردم رفتم شرکت که دستی دور چشمام گرفته شد همکار: اگه گفتی کیم کوک:تهیونگ ته: از کجا فهمیدی کوک: ازصدات ته:شنیدم ازدواج کردی کوک: هه اجباری ته:همچیو تعریف کن مینسو: رفتم تو از منشی پرسیدم اتاق اقای جئون جونگ کوک کجاست منشی: شما مینسو: زنشم منشی اتاقو بهش نشون داد مینسو: مرسی
صداشو از پشت در میشنیدم انگار یک پسر دیگم پیشش بود ته: خیلی باهاش بد رفتاری کردی حالا دوسش داری کوک: از احساسمم مطمئن نبودم پس گفتم نه مینسو: میدونستم همینو میگه درو باز کردم رفتم تو ته: اعه شما مینسو:سلام مینسو هستم ته: اها شما حتما زنش هستی منم کیم تهیونگ هستم همکارش کوک: چرا اومدی مینسو:اگه کارم مهم نبود نمی اومدم ته: من برم مثل اینکه مزاحمم و رفت کوک: زود بگو مینسو: گیتارمو بهش نشون دادم خیلی خوشگله نه کوک: اره مینسو: میشه برام بزنی کوک: دیگه پرو نشو مینسو:خواهش کوک کمی با داد: گفتم نه مینسو: باشه اگه بلد بودم بهت نمی گفتم و میخواستم برم که در بازشد میا بود اه واز این اومد
میا:می دونستی ازت بدم میاد. مینسو:احساس مون متقابله کوک: بس کنین اینجا جای دعوا نیست مینسو: یاد دعوا امروز افتادم پس رفتم اصلا حواسم نبود گیتارمو جا گذاشتم برگشتم میا: ازدستم ناراحتی کوک: نه میا: چشمم به گیتار خورد میشه برام بزنی کوک: کار دارم میا: لطفا کوک: باشه میخواستم بزنم که در بازشد گیتارمو بده کوک: بزار براش بزنم بعد میدم مینسو: من مثل تو خودخواه نیستم میزارم بزنی داشت میزد واقعا قشنگ میزد صداشم فوق العاده بود کاش این اهنگو برای من میزد کوک: خب چطور بود میا: واووو فوق العاده بود
چطور بود میا: واووو فوق العاده بود کوک: منتظر بودم که مینسو چیزی بگه ولی نگفت مینسو: خب بده کوک: باش بابا نخوردمش مینسو: خوردنی نیست داشتم میرفتم که میا شونشو زد به من و خودشو پرت کرد میا: اااایییی مینسو: پاشو منکه نزدم خودت زدی ادای بی گناهارم درنیار کوک: خیلی اعصبانی شدم رفتم جلو میا داشت گریه میکرد گفت بخاطره یک گیتار هولم دادی مینسو:یهو کوک گیتارو از دستم گرفت پرتش کرد زمین دسته گیتار شکست تو چیکار کردی نشستم گیتارو برش داشتم و یک قطره از چشمم روش پاشید دوباره قضاوتم کردی وازم این حقم نبود..... پارت ۶
کوک: تو راه بودم که گوشیم دوباره زنگ خورد ای بابا واز زنگ زد یه لحظه صبر نداره و بی توجه به مخاطب ورش داشتم ای بابا گفتم دیگه میام یه لحظه صبر کن مینسو: کجایی کوک: اعه تویی فکردم همکارمه مینسو:من بودم بگو کجایی کوک: برای چی مینسو: میخوام بیام پیشت کوک: نه مینسو: میگم بگو کوک: باشه بابا داد نزن شرکتم و قطع کردم رفتم شرکت که دستی دور چشمام گرفته شد همکار: اگه گفتی کیم کوک:تهیونگ ته: از کجا فهمیدی کوک: ازصدات ته:شنیدم ازدواج کردی کوک: هه اجباری ته:همچیو تعریف کن مینسو: رفتم تو از منشی پرسیدم اتاق اقای جئون جونگ کوک کجاست منشی: شما مینسو: زنشم منشی اتاقو بهش نشون داد مینسو: مرسی
صداشو از پشت در میشنیدم انگار یک پسر دیگم پیشش بود ته: خیلی باهاش بد رفتاری کردی حالا دوسش داری کوک: از احساسمم مطمئن نبودم پس گفتم نه مینسو: میدونستم همینو میگه درو باز کردم رفتم تو ته: اعه شما مینسو:سلام مینسو هستم ته: اها شما حتما زنش هستی منم کیم تهیونگ هستم همکارش کوک: چرا اومدی مینسو:اگه کارم مهم نبود نمی اومدم ته: من برم مثل اینکه مزاحمم و رفت کوک: زود بگو مینسو: گیتارمو بهش نشون دادم خیلی خوشگله نه کوک: اره مینسو: میشه برام بزنی کوک: دیگه پرو نشو مینسو:خواهش کوک کمی با داد: گفتم نه مینسو: باشه اگه بلد بودم بهت نمی گفتم و میخواستم برم که در بازشد میا بود اه واز این اومد
میا:می دونستی ازت بدم میاد. مینسو:احساس مون متقابله کوک: بس کنین اینجا جای دعوا نیست مینسو: یاد دعوا امروز افتادم پس رفتم اصلا حواسم نبود گیتارمو جا گذاشتم برگشتم میا: ازدستم ناراحتی کوک: نه میا: چشمم به گیتار خورد میشه برام بزنی کوک: کار دارم میا: لطفا کوک: باشه میخواستم بزنم که در بازشد گیتارمو بده کوک: بزار براش بزنم بعد میدم مینسو: من مثل تو خودخواه نیستم میزارم بزنی داشت میزد واقعا قشنگ میزد صداشم فوق العاده بود کاش این اهنگو برای من میزد کوک: خب چطور بود میا: واووو فوق العاده بود
چطور بود میا: واووو فوق العاده بود کوک: منتظر بودم که مینسو چیزی بگه ولی نگفت مینسو: خب بده کوک: باش بابا نخوردمش مینسو: خوردنی نیست داشتم میرفتم که میا شونشو زد به من و خودشو پرت کرد میا: اااایییی مینسو: پاشو منکه نزدم خودت زدی ادای بی گناهارم درنیار کوک: خیلی اعصبانی شدم رفتم جلو میا داشت گریه میکرد گفت بخاطره یک گیتار هولم دادی مینسو:یهو کوک گیتارو از دستم گرفت پرتش کرد زمین دسته گیتار شکست تو چیکار کردی نشستم گیتارو برش داشتم و یک قطره از چشمم روش پاشید دوباره قضاوتم کردی وازم این حقم نبود..... پارت ۶
۱۶.۶k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.