《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 54
جیمین : انقدر زود قضاوت نکن پارک ات
ات : دقیقه مثل کاری که تو کردی
جیمین با قدم های آروم به سمت ات اومد و توی یه قدمیش ایستاده
جیمین : واسه همین میگم من کردم تو نکن
ات : از اینجا برو نمیخوام ببینمت
ات میخواست از کنار جیمین رد بشه که جیمین بازوش رو گرفت و به سمت خودش برگردوند
جیمین : نمیرم تا وقتی به حرفای گوش ندی از اينجا تکون نمیخورم
ات دست جیمین رو از روي بازوش جدا کرد و با بغض و اشکي که توی چشماش جم شده بود گفت
ات : مگه تو به حرفام گوش کردی مگه اجازه دادی حتا حرف بزنم
تو که گفتی جدا بشیم الان چی شد چرا اومدی اینجا
جیمین سکوت کرد و هیچ جوابی بهش نداد ات اشک هاش گونه اش رو خیس کرد و با صدای که گریه توش معلوم بود گفت
ات : تو درست میگفتی ازدواج ما از اول هم اشتباه بود
از کنار جیمین رد شد چند قدمی ازش فاصله گرفت و جیمین زود به سمتش اومد و از پشت بغلش کرد و جوری که نفساش به گوش اش میخورد گفت
جیمین : من دوست دارم واسه همین وقتی شنیدم حاملهای داشتم دیونه میشدم حتا فکر کردن به اينکه از اون عوضی حامله باشی داشت دیوانه....
ات با این حرکت جیمین نفس اش بند اومد قلبش به قدری تند میزد که احساس میکرد الان که قلبش وایسته اما با حرف که جیمین زد عصبانی شد و دست های جیمین رو از دوره کمرش باز کرد و با داد گفت
ات : من حتا اون نبوسیدم
جیمین با چشمای گرد شد اش به ات نگاه میکرد که ات ادامه دارد
ات : اگه اون روز به حرفام گوش میکردیم میخواستم همینو بهت بگم
من هیچ حسی یه اون نداشتم فکر کردم اگه با اون ازدواج کنم دیگه از دست بابام راحت میشم از کتک هاش از تحقیراش
ات بدون اینکه به حرف جیمین گوش بده با عجله وارد خونه شد و به در تکیه داد و دستش رو روی قلبش گذاشت
ات...
اون الان چی گفت که دوستم داره این امکان نداره اون بهم اعتماد نداشت
ات با صدای جين نگاهش رو داد به اون
جین : چیزی شده چرا چشمات قرمز تو گریه کردی
ات : نه گریه نکردم
بعد از گفتن این حرف زود از کنار جين رد شد و به اتاقش رفت
جين از خونه خارج شد جیمین هنوز توی حیات خونه جین وایستاده بود
جين به سمتش رفت و کنارش ایستاد
جين : به حرفات گوش نکرد درسته
جیمین : حتا فکر کنم باور نکرد که دوستش دارم
جين : میخواهی چیکار کنی میبینی که اون خیلی ناراحت این چند روز خیلی گریه کرده من نمیتونم ناراحتی خواهرمو ببینم اگه اونم بخواد جدا بشه نمیتونم جلوش بگیرم
جیمین با تعجب به جين نگاه کرد
جیمین : من هیچ وقت ازش جدا نمیشم من دوست دارم و اینو بهش سابت میکنم چه اون دوستم داشته چه نداشت باشه
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
پارت 54
جیمین : انقدر زود قضاوت نکن پارک ات
ات : دقیقه مثل کاری که تو کردی
جیمین با قدم های آروم به سمت ات اومد و توی یه قدمیش ایستاده
جیمین : واسه همین میگم من کردم تو نکن
ات : از اینجا برو نمیخوام ببینمت
ات میخواست از کنار جیمین رد بشه که جیمین بازوش رو گرفت و به سمت خودش برگردوند
جیمین : نمیرم تا وقتی به حرفای گوش ندی از اينجا تکون نمیخورم
ات دست جیمین رو از روي بازوش جدا کرد و با بغض و اشکي که توی چشماش جم شده بود گفت
ات : مگه تو به حرفام گوش کردی مگه اجازه دادی حتا حرف بزنم
تو که گفتی جدا بشیم الان چی شد چرا اومدی اینجا
جیمین سکوت کرد و هیچ جوابی بهش نداد ات اشک هاش گونه اش رو خیس کرد و با صدای که گریه توش معلوم بود گفت
ات : تو درست میگفتی ازدواج ما از اول هم اشتباه بود
از کنار جیمین رد شد چند قدمی ازش فاصله گرفت و جیمین زود به سمتش اومد و از پشت بغلش کرد و جوری که نفساش به گوش اش میخورد گفت
جیمین : من دوست دارم واسه همین وقتی شنیدم حاملهای داشتم دیونه میشدم حتا فکر کردن به اينکه از اون عوضی حامله باشی داشت دیوانه....
ات با این حرکت جیمین نفس اش بند اومد قلبش به قدری تند میزد که احساس میکرد الان که قلبش وایسته اما با حرف که جیمین زد عصبانی شد و دست های جیمین رو از دوره کمرش باز کرد و با داد گفت
ات : من حتا اون نبوسیدم
جیمین با چشمای گرد شد اش به ات نگاه میکرد که ات ادامه دارد
ات : اگه اون روز به حرفام گوش میکردیم میخواستم همینو بهت بگم
من هیچ حسی یه اون نداشتم فکر کردم اگه با اون ازدواج کنم دیگه از دست بابام راحت میشم از کتک هاش از تحقیراش
ات بدون اینکه به حرف جیمین گوش بده با عجله وارد خونه شد و به در تکیه داد و دستش رو روی قلبش گذاشت
ات...
اون الان چی گفت که دوستم داره این امکان نداره اون بهم اعتماد نداشت
ات با صدای جين نگاهش رو داد به اون
جین : چیزی شده چرا چشمات قرمز تو گریه کردی
ات : نه گریه نکردم
بعد از گفتن این حرف زود از کنار جين رد شد و به اتاقش رفت
جين از خونه خارج شد جیمین هنوز توی حیات خونه جین وایستاده بود
جين به سمتش رفت و کنارش ایستاد
جين : به حرفات گوش نکرد درسته
جیمین : حتا فکر کنم باور نکرد که دوستش دارم
جين : میخواهی چیکار کنی میبینی که اون خیلی ناراحت این چند روز خیلی گریه کرده من نمیتونم ناراحتی خواهرمو ببینم اگه اونم بخواد جدا بشه نمیتونم جلوش بگیرم
جیمین با تعجب به جين نگاه کرد
جیمین : من هیچ وقت ازش جدا نمیشم من دوست دارم و اینو بهش سابت میکنم چه اون دوستم داشته چه نداشت باشه
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
۵۲۲
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.