پارت ... ۱۷
سعی کردم استرس نداشته باشم ... خودکار رو تو دستم گرفتم نگاهی به برگم کردم خوبه این دفعه میتونم عین یه بچه آدم جواب بدم ... فرانسوی هم مثل اینگلیسی هست دیگه برای من کمی سخته ولی خوبی خودش رو هم داره و بدترین ویژگیش اینه که این پارک کله فندقی تدریس میکنه ...
از لقبی که براش گذاشته بودم خندم گرفت البته حق هم دارم با این با هایی که تو سرم آورده ... که نگاهی بهش کردم از سرجاش بلند شد روبه روی همه وایستاد
استاد پارک : خب الان ساعت ۱۰هست تا ده چهل دقیقه وقت دارین بیشتر از این نمی تونین پس همه چیز های که بلدین بنویسیم ...
منم سعی کردم تمرکز کنم و به سوال ها جواب بدم
بعد از اینکه مطمئن شدم نوشتم سمت میز پارک قدم برداشتم برگم رو روی میزش از دادم ...
مین جو :من تموم کردم استاد
استاد پارک :خیله خب بشین سرجات بچه ها سکوت رو رعایت کنید دیگه کم کم وقت تموم شد ب برگه ها رو بیارید روی میزم و سکوت کنید میخوام برگه ها رو تصحیح کنم ... اگه کسی چیزی بگه یا سکوت نکنه از توی کلاسم پرتش میکنم بیرون ...
با این حرف پارک یکی از بچه ها بلند شد ... که گفت :استاد ولی خشونت خوب نیست ...
چرا وقتی کسی به حرفم گوش نکنه از نظر
من خشونت خیلی هم جواب میده ...
اگه کس دیگه ای مخالف هست دستش رو بالا بیاره
کس دیگه ای چیزی نگفت و منم گوشیم رو در آوردم ... سعی کردم با گوشیم خودم رو سرگرم کنم ... با پیامی که از طرف مامان آمد وارد پی وی مامان شدم ... که با پیامی دیدم نزدیک بود چشام مث قورباغه بشه ...
متن پیام ...«سلام مین جو حالت خوبه راستش من الان دارم راه میفتم بیام البته با خاله یونا امشب پسرش تهیونگ از آمریکا میاد پس ساعت ۳فرودگاه باش » ... نه خدای من نمیشه آخه الان چه وضعیه
از لقبی که براش گذاشته بودم خندم گرفت البته حق هم دارم با این با هایی که تو سرم آورده ... که نگاهی بهش کردم از سرجاش بلند شد روبه روی همه وایستاد
استاد پارک : خب الان ساعت ۱۰هست تا ده چهل دقیقه وقت دارین بیشتر از این نمی تونین پس همه چیز های که بلدین بنویسیم ...
منم سعی کردم تمرکز کنم و به سوال ها جواب بدم
بعد از اینکه مطمئن شدم نوشتم سمت میز پارک قدم برداشتم برگم رو روی میزش از دادم ...
مین جو :من تموم کردم استاد
استاد پارک :خیله خب بشین سرجات بچه ها سکوت رو رعایت کنید دیگه کم کم وقت تموم شد ب برگه ها رو بیارید روی میزم و سکوت کنید میخوام برگه ها رو تصحیح کنم ... اگه کسی چیزی بگه یا سکوت نکنه از توی کلاسم پرتش میکنم بیرون ...
با این حرف پارک یکی از بچه ها بلند شد ... که گفت :استاد ولی خشونت خوب نیست ...
چرا وقتی کسی به حرفم گوش نکنه از نظر
من خشونت خیلی هم جواب میده ...
اگه کس دیگه ای مخالف هست دستش رو بالا بیاره
کس دیگه ای چیزی نگفت و منم گوشیم رو در آوردم ... سعی کردم با گوشیم خودم رو سرگرم کنم ... با پیامی که از طرف مامان آمد وارد پی وی مامان شدم ... که با پیامی دیدم نزدیک بود چشام مث قورباغه بشه ...
متن پیام ...«سلام مین جو حالت خوبه راستش من الان دارم راه میفتم بیام البته با خاله یونا امشب پسرش تهیونگ از آمریکا میاد پس ساعت ۳فرودگاه باش » ... نه خدای من نمیشه آخه الان چه وضعیه
۲۱.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.