p⁵
p⁵
تعجب کردم یه کافه که بیشتر شبیه آکواریوم بود تا کافه.یانگ سو با دیدن ما اومد طرفمون و گفت که دنبالش بریم.
یه راهرو بزرگ بود که دیواراش آکواریومی بودن میز و صندلی ها کنار این دیوار ردیف شده بودن. ته راهرو یه مکان مربعی بود که اونجا سقف این آکواریوم گرد شده بود و شبیه یه نیم دایره بود. اونجا هم میزوصندلی بود همه چی به رنگ آبی بود و این زیباییش رو چند برابر میکرد.
همون جایی که مربعی بود یه در سفید بود.روی در کنده کاری شده بود. طرح دلفین بود.
×چطوره قشنگه؟
برگشتم سمت یانگ سو گفتم
♡مگه زیباتر از اینجا جایی هست.
خندید در و برام باز کرد رفتیم تو.
ارباب جئون گفت
+یانگ سو کافه هایی دیگه ایی هم داره اگه بخای میتونی بری اونجا ها رو هم ببینی. و از هرجا خوشت اومد اونجا کار کنی.
گفتم
♡من عاشق دریاعم میشه همینجا بمونم.
×معلومه که میشه هرجا که خواستی میتونی بمونی
اصن تو هر موقع خواستی میتونی تو اون یکی کافه ها هم کار کنی.
♡ممنون
×خب بریم با کارت آشنا بشی
+شما برین من میخوام اینجا باشم
باشه ایی گفتیم یانگ سو در و بست.
همه مشغول یه کاری بودن اما اینجا تمش فرق داره
همه جا کاراملی شکلاتی و سفید بود.
×تو قراره گارسون باشی و سفارش هارو بگیری.
+باشه(لبخند)
×خیلی خوب برو لباساتو عوض کن کارت رو شروع کن.
×چاه یون بیا اینجا و ات رو ببر تا لباساش رو عوض کنه.
یه دختر اخمو اومد طرفم
چاه یون: باشه چشم رئیس
بعد غر غر کنان جلو تر از من راه افتاد
×برو دنبالش.
به حرفش گوش کردم رفتم دنبال دختری که موهاش کوتاه بود رنگش قهوهای بود. چشماش هم سبز تیره بود بیشتر به سیاه میخورد.
صورت سبزه و لبای نازک صورتی.
چاه یون: اینجا لباساتو عوض کن
بعد یه دست لباس کیوت بم داد که سفید مشکی بود.
لباساتو پوشیدم. چون صندل هام مشکی بودن با لباس قشنگ شده بود.
از اونجا اومدم بیرون.
باز هم چاه یون رو دیدم که وایستاده بود اما ایندفعه لبخند به لب داشت.
چاه یون: تو برخورد اول باهات خوب نبودم ببخشید اسم من چاه یون خوشبختم از اشناییت.
لبخندی زدم و گفتم
♡ممنون من هم ات عم .
اومد طرفمو دستمو گرفت و کشید
چاه یون: بیا باید باهمه آشنا شی
شروع کردم به هم قدم شدن باهاش که...
::::::::::::::::
خدایی بیشتر از این دیگه نمیتونم بنویسم.
بقیه اش فردا:)
لایک و کامنت؟
تعجب کردم یه کافه که بیشتر شبیه آکواریوم بود تا کافه.یانگ سو با دیدن ما اومد طرفمون و گفت که دنبالش بریم.
یه راهرو بزرگ بود که دیواراش آکواریومی بودن میز و صندلی ها کنار این دیوار ردیف شده بودن. ته راهرو یه مکان مربعی بود که اونجا سقف این آکواریوم گرد شده بود و شبیه یه نیم دایره بود. اونجا هم میزوصندلی بود همه چی به رنگ آبی بود و این زیباییش رو چند برابر میکرد.
همون جایی که مربعی بود یه در سفید بود.روی در کنده کاری شده بود. طرح دلفین بود.
×چطوره قشنگه؟
برگشتم سمت یانگ سو گفتم
♡مگه زیباتر از اینجا جایی هست.
خندید در و برام باز کرد رفتیم تو.
ارباب جئون گفت
+یانگ سو کافه هایی دیگه ایی هم داره اگه بخای میتونی بری اونجا ها رو هم ببینی. و از هرجا خوشت اومد اونجا کار کنی.
گفتم
♡من عاشق دریاعم میشه همینجا بمونم.
×معلومه که میشه هرجا که خواستی میتونی بمونی
اصن تو هر موقع خواستی میتونی تو اون یکی کافه ها هم کار کنی.
♡ممنون
×خب بریم با کارت آشنا بشی
+شما برین من میخوام اینجا باشم
باشه ایی گفتیم یانگ سو در و بست.
همه مشغول یه کاری بودن اما اینجا تمش فرق داره
همه جا کاراملی شکلاتی و سفید بود.
×تو قراره گارسون باشی و سفارش هارو بگیری.
+باشه(لبخند)
×خیلی خوب برو لباساتو عوض کن کارت رو شروع کن.
×چاه یون بیا اینجا و ات رو ببر تا لباساش رو عوض کنه.
یه دختر اخمو اومد طرفم
چاه یون: باشه چشم رئیس
بعد غر غر کنان جلو تر از من راه افتاد
×برو دنبالش.
به حرفش گوش کردم رفتم دنبال دختری که موهاش کوتاه بود رنگش قهوهای بود. چشماش هم سبز تیره بود بیشتر به سیاه میخورد.
صورت سبزه و لبای نازک صورتی.
چاه یون: اینجا لباساتو عوض کن
بعد یه دست لباس کیوت بم داد که سفید مشکی بود.
لباساتو پوشیدم. چون صندل هام مشکی بودن با لباس قشنگ شده بود.
از اونجا اومدم بیرون.
باز هم چاه یون رو دیدم که وایستاده بود اما ایندفعه لبخند به لب داشت.
چاه یون: تو برخورد اول باهات خوب نبودم ببخشید اسم من چاه یون خوشبختم از اشناییت.
لبخندی زدم و گفتم
♡ممنون من هم ات عم .
اومد طرفمو دستمو گرفت و کشید
چاه یون: بیا باید باهمه آشنا شی
شروع کردم به هم قدم شدن باهاش که...
::::::::::::::::
خدایی بیشتر از این دیگه نمیتونم بنویسم.
بقیه اش فردا:)
لایک و کامنت؟
۱۴.۵k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.