Part4
به حرف تهیونگ گوش ندادم
چون احتمالا داشت دروغ میگفت از دادگاه اومدم بیرون یه خونه ویلایی داشتم منو لیا رفتیم خرید من دو دست لباس گرفتم لیا دوتا اسباب بازی یکیش که یکیش خیلی بزرگ بود
بعد رفتیم خونه
تهیونگ ویو
واقعا داغون بودم منو سوجو رفیتم خونه کنار سوجو خودمو کمی خوشحال نشون میدادم تا نارحت نشه فرداش بیدار شدم صبحانه خوردیم و به سوجو گفتم تو همینجا تو خونه بمون در رو برای کسی باز نکن بعد رفتم شرکت کارام تموم شد رفتم دوتا بستنی گرفتم رفتم خونه منو سوجو خوردیم
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم رفیتم منو سوجو صبحانه خوردیم من رفتم شرکت به لیا گفتم برای کسی در رو باز نکن با اسباب بازی ها بازی کن بعد رفتم شرکت کارام تموم شد
رفتم برای خودم یه بوم گرفتم با یه بستنی رفتم خونه به لیا بستنی رو دادم رفتم رو ی بوم نقاشی کشیدم
که یه نفر در زد .......
خماری
ببخشید یکم کم گذاشتم وقت نداشتم
چون احتمالا داشت دروغ میگفت از دادگاه اومدم بیرون یه خونه ویلایی داشتم منو لیا رفتیم خرید من دو دست لباس گرفتم لیا دوتا اسباب بازی یکیش که یکیش خیلی بزرگ بود
بعد رفتیم خونه
تهیونگ ویو
واقعا داغون بودم منو سوجو رفیتم خونه کنار سوجو خودمو کمی خوشحال نشون میدادم تا نارحت نشه فرداش بیدار شدم صبحانه خوردیم و به سوجو گفتم تو همینجا تو خونه بمون در رو برای کسی باز نکن بعد رفتم شرکت کارام تموم شد رفتم دوتا بستنی گرفتم رفتم خونه منو سوجو خوردیم
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم رفیتم منو سوجو صبحانه خوردیم من رفتم شرکت به لیا گفتم برای کسی در رو باز نکن با اسباب بازی ها بازی کن بعد رفتم شرکت کارام تموم شد
رفتم برای خودم یه بوم گرفتم با یه بستنی رفتم خونه به لیا بستنی رو دادم رفتم رو ی بوم نقاشی کشیدم
که یه نفر در زد .......
خماری
ببخشید یکم کم گذاشتم وقت نداشتم
۱۲.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.