پارت 2/8
پارت 2/8
اون سوهوی عوضی
با ا.ت چشم تو چشم شدیم که با چشم غره بهش فهموندم از اتاق بره بیرون.
همه مشغول بررسی پرونده ها بودن که یدفه زدم روی میز و بلند شدم...
جونگکوک: خب دیگه بهتره جلسه رو همینجا تموم کنیم
پدر سوهو: ولی ما که هنوز قراردادی با هم امضا نکردیم!
جونگکوک: بعدا بازم بهتون خبر میدم که یه جلسه دیگه بگذاریم... وقت بخیر
از اتاق اومدم بیرون و دست ا.ت رو گرفتم و کشوندمش توی اتاق
جونگکوک: اه... لعنت بهت
اونقدر اروم حرف زدم که از زمزمه هم یواش تر بود
جونگکوک: مگه نگفتم برو خونه ا.ت؟ مگه بهت نگفتم کارای جلسه رو یکی دیگه میکنه تو برو ها؟؟؟
ا.ت: اخه....
جونگکوک: نمیخوام چیزی بشنوم... همه رو مرخص کن برن خودتم برو... یوری پسرم رو باید ببرم دکتر باید برم... تو هم برو زود باش
ا.ت: چشم
جونگکوک: خوبه
بعد از تموم شدن حرفم به سرعت از شرکت زدم بیرون و سمت ماشین رفتم و به سمت خونه حرکت کردم......
از آسانسور اومدم بیرون و سمت در رفتم و در زدم... با باز شدن در با قیافه ی وحشتناک ارایش کرده ی لارا مواجه شدم
لارا: اوه سلام عزیزم... اومدی؟
جونگکوک: سلام... قراره پارتیی جایی بری؟؟یه کم کمتر به خودت میرسیدی
لارا اخماشو درهم کشید و ادامه داد
لارا: اینا همش بخاطره توئه ها!
جونگکوک: من نباید بخوام؟؟؟
داشتم با لارا کل کل میکردم که صدای بدی از طبقه بالا اومد...
ادامه دارد...
بازم ببخشید که اینقد دیر گذاشتم🥲
اون سوهوی عوضی
با ا.ت چشم تو چشم شدیم که با چشم غره بهش فهموندم از اتاق بره بیرون.
همه مشغول بررسی پرونده ها بودن که یدفه زدم روی میز و بلند شدم...
جونگکوک: خب دیگه بهتره جلسه رو همینجا تموم کنیم
پدر سوهو: ولی ما که هنوز قراردادی با هم امضا نکردیم!
جونگکوک: بعدا بازم بهتون خبر میدم که یه جلسه دیگه بگذاریم... وقت بخیر
از اتاق اومدم بیرون و دست ا.ت رو گرفتم و کشوندمش توی اتاق
جونگکوک: اه... لعنت بهت
اونقدر اروم حرف زدم که از زمزمه هم یواش تر بود
جونگکوک: مگه نگفتم برو خونه ا.ت؟ مگه بهت نگفتم کارای جلسه رو یکی دیگه میکنه تو برو ها؟؟؟
ا.ت: اخه....
جونگکوک: نمیخوام چیزی بشنوم... همه رو مرخص کن برن خودتم برو... یوری پسرم رو باید ببرم دکتر باید برم... تو هم برو زود باش
ا.ت: چشم
جونگکوک: خوبه
بعد از تموم شدن حرفم به سرعت از شرکت زدم بیرون و سمت ماشین رفتم و به سمت خونه حرکت کردم......
از آسانسور اومدم بیرون و سمت در رفتم و در زدم... با باز شدن در با قیافه ی وحشتناک ارایش کرده ی لارا مواجه شدم
لارا: اوه سلام عزیزم... اومدی؟
جونگکوک: سلام... قراره پارتیی جایی بری؟؟یه کم کمتر به خودت میرسیدی
لارا اخماشو درهم کشید و ادامه داد
لارا: اینا همش بخاطره توئه ها!
جونگکوک: من نباید بخوام؟؟؟
داشتم با لارا کل کل میکردم که صدای بدی از طبقه بالا اومد...
ادامه دارد...
بازم ببخشید که اینقد دیر گذاشتم🥲
۹.۰k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.