پارت ۲۱
پارت ۲۱
(بعد صبحانه)
ات:تهیونگ یه دقیقه میای اینجا
تهیونگ:جان
ات:به نظرم بهتره به هرکدوم جدا بگیم
تهیونگ:آره فکر خوبیه
ات:یوجین یه لحظه بیا تو اتاق پسرم
یوجین:بله مامان
ات:یادته همیشه میپرسیدی بابات کجاست و من بهت میگفتم رفته مسافرت طولانی
یوجین:خب
ات:درواقع بابات عمو تهیونگه
یوجین:چییی(خوشحال)
ات:آره
یوجین:یعنی یونا هم خواهر منه
ات:بله
یوجین:وایییییی مامانی خیلی خوشحالم
یوجین:آخ جون
ادمین:خب بریم سراغ تهیونگ یونا
تهیونگ:دخترم میخوام بهت یه چیزی بگم
نظرت درباره خاله ات چیه ؟ به نظرت مامان خوبیه؟
یونا:آره من خیلی دوسش دارم ولی خب مامانی خودم و خیلی بیشتر دوست دارم
تهیونگ:اون و ول کن مامان اصلیت اته
یونا:چیییییی من مامانی خودم و میخوام اون زنه مامان من نیستتتت (جیغ و گریه)
تهیونگ:درست صحبت کن اون چه بخوای چه نخوای مامانته(داد)
که یهو ات وارد اتاق میشه:
(بعد صبحانه)
ات:تهیونگ یه دقیقه میای اینجا
تهیونگ:جان
ات:به نظرم بهتره به هرکدوم جدا بگیم
تهیونگ:آره فکر خوبیه
ات:یوجین یه لحظه بیا تو اتاق پسرم
یوجین:بله مامان
ات:یادته همیشه میپرسیدی بابات کجاست و من بهت میگفتم رفته مسافرت طولانی
یوجین:خب
ات:درواقع بابات عمو تهیونگه
یوجین:چییی(خوشحال)
ات:آره
یوجین:یعنی یونا هم خواهر منه
ات:بله
یوجین:وایییییی مامانی خیلی خوشحالم
یوجین:آخ جون
ادمین:خب بریم سراغ تهیونگ یونا
تهیونگ:دخترم میخوام بهت یه چیزی بگم
نظرت درباره خاله ات چیه ؟ به نظرت مامان خوبیه؟
یونا:آره من خیلی دوسش دارم ولی خب مامانی خودم و خیلی بیشتر دوست دارم
تهیونگ:اون و ول کن مامان اصلیت اته
یونا:چیییییی من مامانی خودم و میخوام اون زنه مامان من نیستتتت (جیغ و گریه)
تهیونگ:درست صحبت کن اون چه بخوای چه نخوای مامانته(داد)
که یهو ات وارد اتاق میشه:
۱.۳k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.