فیک *وقتی عاشقت شد* پارت 5
فیک *وقتی عاشقت شد* پارت 5
تهیونگ: رفتم لباس برداشتم رفتم تو اتاق.
ا/ت:گشنم شده بود، و هم کنجکاو بودم تصمیم گرفتم برم پایین رفتم اشپز خونه رو دیدم دیدم یه خانم مسنی داره اشپزی میکنه صداش زدم اجوما...
اجوما:بله دخترم.
ا/ت:اجوما گشنمه میشه یه چیزی برام دست کنی لطفا ( کیوت)
اجوما:باش( خنده)
ا/ت:مرسییییییی( کیوت )اجوما میشه درمورد اینجا سوال بپرسم؟
اجوما:باش بپرس.
ا/ت:اون یارو کیه که ارباب صدا میزنن؟
اجوما:اون تهیونگه وقتی بچه بود مادر و پدرش رو از دست داد من از بچه گی بزرگش کردم .
ا/ت:اهان میگم بین خودمون باشه خیلی خوشتیپه ولی خیلی بد اخلاقه.( خنده)
اجوما:باش بین خودمون میمونه( خنده )
تهیونگ:لباسامو پوشیدم رفتم پایین دیدم دختره نشسته پیش اجوما داره میگه من خوشتیپم......
خندم گرفته بود رفتم اتاق یکم گوشیمو دیدم بعد گشنم بود رفتم پایین دیدم دختره داره نودل میخوره. تا منو دید خودشو جمع کرد پاشد
ا/ت:اجوما مرسی خیلی خوشمزه بود.
اجوما :خواهش میکنم.
ا/ت:اومدم برم اتاق گفتم قبل رفتن بزار به این پسره بگم گوشیمو میده.
ار.. باب میگم میشه گوشیمو بدی؟
تهیونگ:سرم تو گوشی، بود که دیدم داره صدام میزنه برگشتم دیدم میگه گوشیشو بدم بهش میدونستم میره زنگ میزنه... نه( سرد)
ا/ت: پوکر نگاش کردم، دیدم داره میگه...
تهیونگ:اجوما نمیخواد امروز شام درست کنی خونه نمیام دیر وقت میام
اجوما :باشه پسرم
ا/ت:تا اینو شنیدم زد سرم شب بزنم فرار کنم ...
بچه ها این چون کمه شرط کم میگم و بقیشم دارم مینویسم.
شرطا
5لایک
5کامنت
تهیونگ: رفتم لباس برداشتم رفتم تو اتاق.
ا/ت:گشنم شده بود، و هم کنجکاو بودم تصمیم گرفتم برم پایین رفتم اشپز خونه رو دیدم دیدم یه خانم مسنی داره اشپزی میکنه صداش زدم اجوما...
اجوما:بله دخترم.
ا/ت:اجوما گشنمه میشه یه چیزی برام دست کنی لطفا ( کیوت)
اجوما:باش( خنده)
ا/ت:مرسییییییی( کیوت )اجوما میشه درمورد اینجا سوال بپرسم؟
اجوما:باش بپرس.
ا/ت:اون یارو کیه که ارباب صدا میزنن؟
اجوما:اون تهیونگه وقتی بچه بود مادر و پدرش رو از دست داد من از بچه گی بزرگش کردم .
ا/ت:اهان میگم بین خودمون باشه خیلی خوشتیپه ولی خیلی بد اخلاقه.( خنده)
اجوما:باش بین خودمون میمونه( خنده )
تهیونگ:لباسامو پوشیدم رفتم پایین دیدم دختره نشسته پیش اجوما داره میگه من خوشتیپم......
خندم گرفته بود رفتم اتاق یکم گوشیمو دیدم بعد گشنم بود رفتم پایین دیدم دختره داره نودل میخوره. تا منو دید خودشو جمع کرد پاشد
ا/ت:اجوما مرسی خیلی خوشمزه بود.
اجوما :خواهش میکنم.
ا/ت:اومدم برم اتاق گفتم قبل رفتن بزار به این پسره بگم گوشیمو میده.
ار.. باب میگم میشه گوشیمو بدی؟
تهیونگ:سرم تو گوشی، بود که دیدم داره صدام میزنه برگشتم دیدم میگه گوشیشو بدم بهش میدونستم میره زنگ میزنه... نه( سرد)
ا/ت: پوکر نگاش کردم، دیدم داره میگه...
تهیونگ:اجوما نمیخواد امروز شام درست کنی خونه نمیام دیر وقت میام
اجوما :باشه پسرم
ا/ت:تا اینو شنیدم زد سرم شب بزنم فرار کنم ...
بچه ها این چون کمه شرط کم میگم و بقیشم دارم مینویسم.
شرطا
5لایک
5کامنت
۱۱.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.