یونگی
یونگی
بدون اینکه جوابی ازش بشنوم رفتم بیرون. نفس عمیقی کشیدم 3 ماه دیگه ثبت نام شروع میشه و نیروی جدیدی وارد میلی میشن خبر همه جا پخش شده. رده سنی 12 سال ب بالا. فک نمیکنن واسش کوچیکن. البته واسه درس و تمرین و کلی تلاش و زحمت برای سرباز شدن خودش 5 سال طول میکشه
جین : یونگی
یونگی : هوم؟
جین : باز هم با فرمانده واحد شناسایی دعوا کردی. خطرناکه. ازت شکایت میکنن بعد مجازاتش خیلی سخته و خودت هم یه سربازی
یونگی : یه سرباز باشم درسته سطحم ازشون پایین تره ولی عقلم سر جاشه من درس خوندم ولی اینا مغزشون اندازه مغز گوسفند هم نیس تازه میخواد اون دختر بچه رو بکشه اونم بخاطر چی. بخاطر اینکه ب اون ک*مغزا کمک کرد نقطه ضعف چشم شینیگامی رو بفهمن اصن میدونی. دوباره میرم سمتش چوب میکنم...
جین : اوکی اوکیییی نفس بگیر چرا اعصابتو خورد میکنی
یونگی : چرا نباید عصبی باشم وقتی همینا هم ب بچه ها رحم نمیکنن
جین : اهه چی بگم فرمانده کیم هم از اول واسه بقیه شاخ بود
یونگی : خودم ترتیبشو میدم فقد یکم وقت لازمه
جین : داشتم اون 4 تا فسقلی رو میدیدم
یونگی : کیا؟
جین : جیمین، تهیونگ، جونگ کوک و ات
یونگی : خب؟
جین : حرفاشونو شنیدم واسه 3 ماه دیگه میخوان ثبت نام کنن
یونگی : چی!
جین : اون ات میگه دوس دارم مثل سرباز مین بشم
یونگی :خطرناکه.بخصوص واسه خودشون ک بچن
جین : اینقد محدودشون نکن. با این سنشون بی پدر و مادر شدن. حتما یه هدفی دارن
یونگی :هوم....
بدون اینکه جوابی ازش بشنوم رفتم بیرون. نفس عمیقی کشیدم 3 ماه دیگه ثبت نام شروع میشه و نیروی جدیدی وارد میلی میشن خبر همه جا پخش شده. رده سنی 12 سال ب بالا. فک نمیکنن واسش کوچیکن. البته واسه درس و تمرین و کلی تلاش و زحمت برای سرباز شدن خودش 5 سال طول میکشه
جین : یونگی
یونگی : هوم؟
جین : باز هم با فرمانده واحد شناسایی دعوا کردی. خطرناکه. ازت شکایت میکنن بعد مجازاتش خیلی سخته و خودت هم یه سربازی
یونگی : یه سرباز باشم درسته سطحم ازشون پایین تره ولی عقلم سر جاشه من درس خوندم ولی اینا مغزشون اندازه مغز گوسفند هم نیس تازه میخواد اون دختر بچه رو بکشه اونم بخاطر چی. بخاطر اینکه ب اون ک*مغزا کمک کرد نقطه ضعف چشم شینیگامی رو بفهمن اصن میدونی. دوباره میرم سمتش چوب میکنم...
جین : اوکی اوکیییی نفس بگیر چرا اعصابتو خورد میکنی
یونگی : چرا نباید عصبی باشم وقتی همینا هم ب بچه ها رحم نمیکنن
جین : اهه چی بگم فرمانده کیم هم از اول واسه بقیه شاخ بود
یونگی : خودم ترتیبشو میدم فقد یکم وقت لازمه
جین : داشتم اون 4 تا فسقلی رو میدیدم
یونگی : کیا؟
جین : جیمین، تهیونگ، جونگ کوک و ات
یونگی : خب؟
جین : حرفاشونو شنیدم واسه 3 ماه دیگه میخوان ثبت نام کنن
یونگی : چی!
جین : اون ات میگه دوس دارم مثل سرباز مین بشم
یونگی :خطرناکه.بخصوص واسه خودشون ک بچن
جین : اینقد محدودشون نکن. با این سنشون بی پدر و مادر شدن. حتما یه هدفی دارن
یونگی :هوم....
۸۲.۴k
۰۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.