مافیای خشن
P2
ات ویو
ودف این جونگ کوکِ یعنی بعد ده سال پشمام مرتیکه عوضی
کوک:ات،ات
ات:ها بله
کوک:حالت چطوره؟
ات:با دیدنت افسردگی گرفتم
کوک: هنوزم نمکی. نمیخوای راهمون بدی؟
ات: متاسفانه باید راهتون بدم بفرمایین
م.کوک:به به چه دختره خوشگلی چشم نخوری
ادمین ویو
ات و جونگ کوک توی کلاس نهم باهم توی رابطه بودن که از اونجایی که جونگ کوک خیلی ه.و.ل بود ات رو به یه دختره ج.ن.د.ه ترجیح داد و بعد از یک سال جونگ کوک از اون دختره جدا شد و شیش ماه تموم افتاد دنبال ات اون رو به هر جوری که میشد اذیت میکرد
(خانواده ات و خانواده جونگ کوک دوره هم جمع میشن حرف میزنن)
ب.کوک:خب دیگه بریم اصل مطلب به امر خدا و سنت پیامبر من دخترتون ات رو برای پسرم کوک میخوام
ب.ات:بله چرا ندم پسر به این با تربیتی دخترم بدو قهوه ها رو بیار
ات:اومدم
ات ویو
الان بهترین فرصت که خودمو آزاد کنم .
(ات رفت و قهوه ها رو داد به مهمونا وقتی رفت سراغ کوک از عمد قوری قهوه و لیوان قهوه داغ رو ریخت روی شلوار کوک)
ادمین : خاک تو سرت چطور دلت اومد.فکر کردی اونجای کوک رو نابود کنی ازت دست می کشه
ات:اوه وای ببخشید حواسم نبود
کوک: اشکال نداره از همون بچگیات دست و پا چلوفتی بودی(با ناله)
ب.ات:خاک تو سرت پسرم بیا بهت پیژامه بدم
کوک:باشه
(کوک با یه پیژامه میاد تو پذیرایی )
م.کوک: ماشاالله پسرم گونی هم بپوشه بازم خوشتیپه
ات:آره دوبار
م.کوک:چیزی گفتی؟
ات:نه
ب.کوک:خب دیگه حلقه ها رو بدیم
(حلقه هارو میدن و بعد یه ساعت کوک و خانوادش میرن خونشون)
(چند روز میگذره و روز عروسی میشه)
ات ویو
سگ تو این شانس آخه من چه گناهی کردم باید با این خر ازدواج کنم الان فقط یه راه دارم باید زنگ بزنم به جیا
(جیا تو دارو خونه کار میکنه و تازه کاره)
ات:الو سلام
جیا:سلام خوبی جانم چیزی شده صدات یه جوریه
ات:آره ببین من الان یکی از سریع ترین پودر های بیهوش کننده رو میخوام
جیا:چرا
ات:(کل داستان رو توضیح میده)
جیا:اکی باشه ده دقیقه دیگه برات میارم
ات :مرسی
(جیا پودر رو برای ات میاره و جیا میره)
م.ات:کی بود
ات:دوستم بود
م.ات:باشه برو بالا لباس عروست رو بپوش بیا(ات میاره بالا)(عکس لباس عروس ات رو میزارم)
میکاپ آرتیست:من برم دیگه کارم تموم شد لطفاً پول رو به این شماره واریز کن
م.ات:اکی خیلی ممنون
ات:مامان من آمادم
م.ات:چه خوب چون کوک رسیده دم دره
ات : اکی من رفتم
م.ات :باشه قوربوت بای بای
(ات با جونگ کوک سوار لیموزین میشن)
کوک:سلام عشقم
ات:خفه شو
کوک:اِ ما داریم ازدواج میکنیما (دست شو میزاره روی پای ات)
ات:دستتو بکش
کوک:عشقم جفتت یه بطری شرابه میشه برام بریزی
ات:کوفت بخوری
(ات پودر رو ریخت توی لیوان جونگ کوک و توش شراب ریخت و برای خودشم شراب ریخت)
ات:بیا کوفت کن
کوک:مرسی عشقم
ات:درد مرتیکه روانی
(جونگ کوک و ات شراب رو میخورن )
چند دقیقه بعد
ات:کوک خوابت نمیاد
کوک:نه ولی خیلی گرمه
ات:میگم اینجا یه پمپ بنزین هست میشه به راننده بگی وایسه میخوام برم دستشویی
کوک:آقای کیم سمت پمپ بنزین وایسین
راننده:چشم
(راننده سمت پمپ بنزین پارک میکنه و ات با لباس عروس با سرعت میاره سمت دستشویی چند دقیقه میگذره)
ات ویو
مرتیکه خنگ برو بخواب فکر کنم دیگه وقتشه میرم بیرون
ات بدو بدو از دستشویی سوپرمارکت میزنه بیرون……
ات ویو
ودف این جونگ کوکِ یعنی بعد ده سال پشمام مرتیکه عوضی
کوک:ات،ات
ات:ها بله
کوک:حالت چطوره؟
ات:با دیدنت افسردگی گرفتم
کوک: هنوزم نمکی. نمیخوای راهمون بدی؟
ات: متاسفانه باید راهتون بدم بفرمایین
م.کوک:به به چه دختره خوشگلی چشم نخوری
ادمین ویو
ات و جونگ کوک توی کلاس نهم باهم توی رابطه بودن که از اونجایی که جونگ کوک خیلی ه.و.ل بود ات رو به یه دختره ج.ن.د.ه ترجیح داد و بعد از یک سال جونگ کوک از اون دختره جدا شد و شیش ماه تموم افتاد دنبال ات اون رو به هر جوری که میشد اذیت میکرد
(خانواده ات و خانواده جونگ کوک دوره هم جمع میشن حرف میزنن)
ب.کوک:خب دیگه بریم اصل مطلب به امر خدا و سنت پیامبر من دخترتون ات رو برای پسرم کوک میخوام
ب.ات:بله چرا ندم پسر به این با تربیتی دخترم بدو قهوه ها رو بیار
ات:اومدم
ات ویو
الان بهترین فرصت که خودمو آزاد کنم .
(ات رفت و قهوه ها رو داد به مهمونا وقتی رفت سراغ کوک از عمد قوری قهوه و لیوان قهوه داغ رو ریخت روی شلوار کوک)
ادمین : خاک تو سرت چطور دلت اومد.فکر کردی اونجای کوک رو نابود کنی ازت دست می کشه
ات:اوه وای ببخشید حواسم نبود
کوک: اشکال نداره از همون بچگیات دست و پا چلوفتی بودی(با ناله)
ب.ات:خاک تو سرت پسرم بیا بهت پیژامه بدم
کوک:باشه
(کوک با یه پیژامه میاد تو پذیرایی )
م.کوک: ماشاالله پسرم گونی هم بپوشه بازم خوشتیپه
ات:آره دوبار
م.کوک:چیزی گفتی؟
ات:نه
ب.کوک:خب دیگه حلقه ها رو بدیم
(حلقه هارو میدن و بعد یه ساعت کوک و خانوادش میرن خونشون)
(چند روز میگذره و روز عروسی میشه)
ات ویو
سگ تو این شانس آخه من چه گناهی کردم باید با این خر ازدواج کنم الان فقط یه راه دارم باید زنگ بزنم به جیا
(جیا تو دارو خونه کار میکنه و تازه کاره)
ات:الو سلام
جیا:سلام خوبی جانم چیزی شده صدات یه جوریه
ات:آره ببین من الان یکی از سریع ترین پودر های بیهوش کننده رو میخوام
جیا:چرا
ات:(کل داستان رو توضیح میده)
جیا:اکی باشه ده دقیقه دیگه برات میارم
ات :مرسی
(جیا پودر رو برای ات میاره و جیا میره)
م.ات:کی بود
ات:دوستم بود
م.ات:باشه برو بالا لباس عروست رو بپوش بیا(ات میاره بالا)(عکس لباس عروس ات رو میزارم)
میکاپ آرتیست:من برم دیگه کارم تموم شد لطفاً پول رو به این شماره واریز کن
م.ات:اکی خیلی ممنون
ات:مامان من آمادم
م.ات:چه خوب چون کوک رسیده دم دره
ات : اکی من رفتم
م.ات :باشه قوربوت بای بای
(ات با جونگ کوک سوار لیموزین میشن)
کوک:سلام عشقم
ات:خفه شو
کوک:اِ ما داریم ازدواج میکنیما (دست شو میزاره روی پای ات)
ات:دستتو بکش
کوک:عشقم جفتت یه بطری شرابه میشه برام بریزی
ات:کوفت بخوری
(ات پودر رو ریخت توی لیوان جونگ کوک و توش شراب ریخت و برای خودشم شراب ریخت)
ات:بیا کوفت کن
کوک:مرسی عشقم
ات:درد مرتیکه روانی
(جونگ کوک و ات شراب رو میخورن )
چند دقیقه بعد
ات:کوک خوابت نمیاد
کوک:نه ولی خیلی گرمه
ات:میگم اینجا یه پمپ بنزین هست میشه به راننده بگی وایسه میخوام برم دستشویی
کوک:آقای کیم سمت پمپ بنزین وایسین
راننده:چشم
(راننده سمت پمپ بنزین پارک میکنه و ات با لباس عروس با سرعت میاره سمت دستشویی چند دقیقه میگذره)
ات ویو
مرتیکه خنگ برو بخواب فکر کنم دیگه وقتشه میرم بیرون
ات بدو بدو از دستشویی سوپرمارکت میزنه بیرون……
۲.۱k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.