پارت ۲۵
پارت ۲۵
ویو کوک
اومدیم بیرون که
+آییییییییی
بله ته با کمر خورد زمین /:
-چیشد ؟؟ خوبی؟!!
+آهاییییییی ، درد دارهههههه
بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت
دَمَرِش کردم و حوله رو زدم کنار ، کبود شده بود...
سریع از آشپزخونه پماد آوردم و رفتم سمتش
-میخوام برات پماد بزنم خب؟
+آییی نمیخواد ، خوبم
-بخواب(جدی)
ته دوباره دراز کشید که رفتم روش و پاهام رو به حالت باز دو طرفش گذاشتم و از پشت پماد رو ، روی کمرش مالیدم..
دوباره داشتم تحریک میشدم ، اما نه بیخیال .. پماد رو براش زدم و از روش بلند شدم
-حالا لباست رو بپوش سرما نخوری(کیوت)
+باشه(لپ آویزون😐)
اوخودا میخواستم بخورمش ، خیلی گوگولی بود
لباسامون رو پوشیدیم و موهاش رو خشک کردم ؛ بعدم رفتیم پایین و فیلم دیدیم
تقریبا ۱۰ مین از فیلم گذشته بود که گوشیم زنگ خورد (علامت آجوما¢)
-بله؟!
¢آه سلام پسرم.(خوشحال)
-سلام آجوما!!
¢خوبی پسرم ؟ بدون من چیکار میکنی؟!
-آجوما فردا برگرد ، خیلی خونه بدون تو خالیه
¢باشه پسرم
-کاری نداری؟
¢نه عزیزم ، خدافظ
-خدافظ
+کی بود؟(با دهن پر)
-آجوما(رفت نشست کنار ته)
+کی میاد؟
-گفتم فردا بیاد.
+اوهوم
بعدم نشستیم و ادامه فیلم رو دیدیم
فیلم که تموم شد یه فکری به سرم زد.!
-هی ته چطوره به پسرا زنگ بزنیم و باهم بریم بیرون؟
+چی؟
وقتی گفت چی چرخید سمتم و گردنش نمایان شد ، هه
-هوم کارم رو خوب انجام دادم ها(پوزخند شیطانی)
+چی؟!کدوم کار؟
رفتم نزدیک گردنش
-همین کار (بم)
+یااااا ، حالا که کبودم کردی چجوری بیام بیرون؟؟(عصبی و کیوت)
-به راحتی چاگیا
+همینطوری بچهها باهم می دیدنمون او او میکردن ، حالا که اینم ببینن فاتحه امون رو خوندن (او او😐😂)
-یا چقدر سخت میگیری ، درضمن اینجوری میفهمن که تو مال منی ، اوکی؟
رفتم و به نامجون زنگ زدم
(علامت نامجون~)
~الو؟
-سلام هیونگ
~آآآ سلام جونگ کوک
-خوبی؟
~ممنون تو خوبی؟!
-اوهوم ، جین هیونگ چطوره؟(شیطانی)
~چ...چی؟آممم من چمیدونم حیح
-از صداش که میاد معلومه ، راستی میخواستم بگم که میاید بریم بیرون؟
~بیرون؟ آم آره خب ، کجا بریم؟!
-نمیدونم به بقیه هم میگم و همه بیاید دم خونه ی من ، بعد تصمیم میگیریم کجا بریم..
~آمم باشه ، پس تو حاضر شو . من به جیهوپ زنگ میزنم ؛ آها به تهیونگ هم بگو
-ت..تهیونگ؟ آها باشه باشه میگم آره حیح ، خب کاری نداری ؟
~نه شیطون ، خدافظ
-خدافظ
وای حالا چه غلطی بکنم؟ بچه ها هنوز نمیدونن که ته مال منه ، و نمیدونن که .. دیشبو چی بگمممممم.. اهم خب هیچی در موردش حرف نمیزنم و باهم میریم پایین تا بقیه بیان.. آره هوف
-ته پاشو حاضر شو ، فقط سریع
+باشه ، اما اونجا به نامجون چی گفتی؟ تهیونگ چی؟؟
-آممم هیچی مهم نیست ، فقط سریع پاشو بریم پایین
+ب..باشه
خب اینم پارت بعد ، نظر بدین لطفااااا
ویو کوک
اومدیم بیرون که
+آییییییییی
بله ته با کمر خورد زمین /:
-چیشد ؟؟ خوبی؟!!
+آهاییییییی ، درد دارهههههه
بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت
دَمَرِش کردم و حوله رو زدم کنار ، کبود شده بود...
سریع از آشپزخونه پماد آوردم و رفتم سمتش
-میخوام برات پماد بزنم خب؟
+آییی نمیخواد ، خوبم
-بخواب(جدی)
ته دوباره دراز کشید که رفتم روش و پاهام رو به حالت باز دو طرفش گذاشتم و از پشت پماد رو ، روی کمرش مالیدم..
دوباره داشتم تحریک میشدم ، اما نه بیخیال .. پماد رو براش زدم و از روش بلند شدم
-حالا لباست رو بپوش سرما نخوری(کیوت)
+باشه(لپ آویزون😐)
اوخودا میخواستم بخورمش ، خیلی گوگولی بود
لباسامون رو پوشیدیم و موهاش رو خشک کردم ؛ بعدم رفتیم پایین و فیلم دیدیم
تقریبا ۱۰ مین از فیلم گذشته بود که گوشیم زنگ خورد (علامت آجوما¢)
-بله؟!
¢آه سلام پسرم.(خوشحال)
-سلام آجوما!!
¢خوبی پسرم ؟ بدون من چیکار میکنی؟!
-آجوما فردا برگرد ، خیلی خونه بدون تو خالیه
¢باشه پسرم
-کاری نداری؟
¢نه عزیزم ، خدافظ
-خدافظ
+کی بود؟(با دهن پر)
-آجوما(رفت نشست کنار ته)
+کی میاد؟
-گفتم فردا بیاد.
+اوهوم
بعدم نشستیم و ادامه فیلم رو دیدیم
فیلم که تموم شد یه فکری به سرم زد.!
-هی ته چطوره به پسرا زنگ بزنیم و باهم بریم بیرون؟
+چی؟
وقتی گفت چی چرخید سمتم و گردنش نمایان شد ، هه
-هوم کارم رو خوب انجام دادم ها(پوزخند شیطانی)
+چی؟!کدوم کار؟
رفتم نزدیک گردنش
-همین کار (بم)
+یااااا ، حالا که کبودم کردی چجوری بیام بیرون؟؟(عصبی و کیوت)
-به راحتی چاگیا
+همینطوری بچهها باهم می دیدنمون او او میکردن ، حالا که اینم ببینن فاتحه امون رو خوندن (او او😐😂)
-یا چقدر سخت میگیری ، درضمن اینجوری میفهمن که تو مال منی ، اوکی؟
رفتم و به نامجون زنگ زدم
(علامت نامجون~)
~الو؟
-سلام هیونگ
~آآآ سلام جونگ کوک
-خوبی؟
~ممنون تو خوبی؟!
-اوهوم ، جین هیونگ چطوره؟(شیطانی)
~چ...چی؟آممم من چمیدونم حیح
-از صداش که میاد معلومه ، راستی میخواستم بگم که میاید بریم بیرون؟
~بیرون؟ آم آره خب ، کجا بریم؟!
-نمیدونم به بقیه هم میگم و همه بیاید دم خونه ی من ، بعد تصمیم میگیریم کجا بریم..
~آمم باشه ، پس تو حاضر شو . من به جیهوپ زنگ میزنم ؛ آها به تهیونگ هم بگو
-ت..تهیونگ؟ آها باشه باشه میگم آره حیح ، خب کاری نداری ؟
~نه شیطون ، خدافظ
-خدافظ
وای حالا چه غلطی بکنم؟ بچه ها هنوز نمیدونن که ته مال منه ، و نمیدونن که .. دیشبو چی بگمممممم.. اهم خب هیچی در موردش حرف نمیزنم و باهم میریم پایین تا بقیه بیان.. آره هوف
-ته پاشو حاضر شو ، فقط سریع
+باشه ، اما اونجا به نامجون چی گفتی؟ تهیونگ چی؟؟
-آممم هیچی مهم نیست ، فقط سریع پاشو بریم پایین
+ب..باشه
خب اینم پارت بعد ، نظر بدین لطفااااا
۹۹۹
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.