غریبه ی آشنا😊
غریبه ی آشنا😊
پارت ۲
دیانا:آره😒🙄
نیکا: یه زره رفتیم جلوتر گفتم دیانا وایسا (جلوی گل فروشی)
رفتم یه دست گل سفید و بنفش گرفتم
رفتم در شیشه دیانا رو زدم گل پشتم بود بعد دادم بهش دیانا یه لبخند زد
حالا آشتی؟
دیانا: آره😊
نیکا: هستی سرش تو گوشی بود
بعد نشستم
هستی :آفرین(در گوشش)
نیکا:😊
دیانا: رفتیم دنبال محشاد سوارش کردم
دیانا،هستی،نیکا:سلام
محشاد:سلام به حمتون
در گوش نیکا گفتم با دیانا آشتی کردی؟
نیکا:آره براش یه دست گل گرفتم
دیانا: اگر چیزی هست بگید ما دونفر هم بدونیم
محشاد:فقط به نیکا گفتم با دیانا آشتی کردی یانه؟
دیانا:آهان
رفتم دن در خونه مهگل بهش زنگ زدم گفتم بیا پاین مهگل اومد نشست
دیانا،هستی،محشاد،نیکا:سلام
مهگل: سلام به همتون
دیانا ارسلان کی؟
محراب کی؟
امیر کی؟
متین کی؟
هستی،محشاد،نیکا:آره مهگل راست میگه کین؟
دیانا:بچه ها این ۴ نفر منو دعوت کردن گفتن با دوستات بیا منم خبر ندارم
مهگل:واا
دیانا:حالا بریم!
رسیدیم دیدیم یه امارت رنگ رو زدیم رفتیم تو یه پسر خوشگل و خوش تیپ اون بالا بود
سلام
ارسلان: سلام
من ارسلان کاشی هستم همونی که بهتون پیام داد
دیانا: بله
ارسلان بیاین دم در زشته
دیانا: رفتیم خونه
نیکا و محشاد و مهگل:یالاه
دیانا :منو هستی داشتیم جلوی خنده هامونو میگرفتیم
رفتیم نشستیم ۴ تا پسر جلو مون بودن فقط ارسلان می شناختیم
ارسلان: خودتونو معرفی میکنید
دیانا: من دیانا رحیمی هستم ۱۹ سالمه
هستی: من هستی طبیبی هستم ۱۹ سالمه
نیکا: من نیکا فلاحی هستم ۱۹ سالمه
محشاد: من محشاد هستم ۱۹ سالمه
مهگل: من مهگل هستم ۱۹ سالمه
ارسلان: منو که میشناسید همون ۲۱ سالمونه
محراب: من محراب هستم
متین: من متین هستم
امیر روز: من امیر هستم
دخترا: خوش بختم
پسرا: همچنین
دیانا:.....
پارت ۲
دیانا:آره😒🙄
نیکا: یه زره رفتیم جلوتر گفتم دیانا وایسا (جلوی گل فروشی)
رفتم یه دست گل سفید و بنفش گرفتم
رفتم در شیشه دیانا رو زدم گل پشتم بود بعد دادم بهش دیانا یه لبخند زد
حالا آشتی؟
دیانا: آره😊
نیکا: هستی سرش تو گوشی بود
بعد نشستم
هستی :آفرین(در گوشش)
نیکا:😊
دیانا: رفتیم دنبال محشاد سوارش کردم
دیانا،هستی،نیکا:سلام
محشاد:سلام به حمتون
در گوش نیکا گفتم با دیانا آشتی کردی؟
نیکا:آره براش یه دست گل گرفتم
دیانا: اگر چیزی هست بگید ما دونفر هم بدونیم
محشاد:فقط به نیکا گفتم با دیانا آشتی کردی یانه؟
دیانا:آهان
رفتم دن در خونه مهگل بهش زنگ زدم گفتم بیا پاین مهگل اومد نشست
دیانا،هستی،محشاد،نیکا:سلام
مهگل: سلام به همتون
دیانا ارسلان کی؟
محراب کی؟
امیر کی؟
متین کی؟
هستی،محشاد،نیکا:آره مهگل راست میگه کین؟
دیانا:بچه ها این ۴ نفر منو دعوت کردن گفتن با دوستات بیا منم خبر ندارم
مهگل:واا
دیانا:حالا بریم!
رسیدیم دیدیم یه امارت رنگ رو زدیم رفتیم تو یه پسر خوشگل و خوش تیپ اون بالا بود
سلام
ارسلان: سلام
من ارسلان کاشی هستم همونی که بهتون پیام داد
دیانا: بله
ارسلان بیاین دم در زشته
دیانا: رفتیم خونه
نیکا و محشاد و مهگل:یالاه
دیانا :منو هستی داشتیم جلوی خنده هامونو میگرفتیم
رفتیم نشستیم ۴ تا پسر جلو مون بودن فقط ارسلان می شناختیم
ارسلان: خودتونو معرفی میکنید
دیانا: من دیانا رحیمی هستم ۱۹ سالمه
هستی: من هستی طبیبی هستم ۱۹ سالمه
نیکا: من نیکا فلاحی هستم ۱۹ سالمه
محشاد: من محشاد هستم ۱۹ سالمه
مهگل: من مهگل هستم ۱۹ سالمه
ارسلان: منو که میشناسید همون ۲۱ سالمونه
محراب: من محراب هستم
متین: من متین هستم
امیر روز: من امیر هستم
دخترا: خوش بختم
پسرا: همچنین
دیانا:.....
۷.۹k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.