... مازوخیسم من ...
پارت: 16
#تهیونگ
بلند شدم ، همین جوریشم بزور جلوی خودمو گرفتم تا نزنم دوتاشونو کتلت نکنم
رو به لیان با حالت عصبی ولی آروم غریدم
_لیان مطمئن باش حکم سنگ//سارتو میگیرم ، راحتت نمیزارم.
وحشت زده نگاهم کرد و منم میدونستم اگه نرم منفجر میشم
سریع از تیمارستان خارج شدم و سوار ماشینم شدم نصف خشممو سر فرمون خالی کردم
خدا میدونست که اگه بیرون نمیومدم چه بلایی سر جفتشون میاوردم
به سمت خونه روندم سرعتم بالاتر از دویست بود
هیچ چیزی برام اهمیت نداشت فقط میخواستم برم باشگاه خونه گیم و تمام خشممو رو کسیه بکس خالی کنم
رفتم اتاقم و یک رکابی مشکی و شلوار همون رنگ پوشیدم و به سمت باشگاه راه افتادم
عصبی بودم و باخودم تمام اتفاقاتی که امروز افتاده بود رو مرور میکردم و بخاطر هر اتفاق که خشممو دوبرابر میکرد ضربه محکمی به کیسه بکس میزدم
دست خودم نبود و هیچ جوره نمیتونستم اتفاقات امروز رو فراموش کنم
در آخر صدای موبایلم تشری شد برای اینکه بس کنم
دستکش ها رو درآوردم و تماسو بدون اینکه ببینم مخاطب کیه وصل کردم
× امروز با وکیل دویون رفتیم دنبال چندتا شرخر....
_شرخر؟ برای چی؟.
× هوف بزار بگم ، جواب سوالاتو خودت میفهمی لطفا انقدرم پارازیت ننداز با تشکر.
_زر نرن انقدر ، ادامه شو بگو.
×رفتیم ببینیم کی وصیت نامه رو دست کاری کرده معمولا شرخر ها با خلافکار ها در ارتباطن و حتما چندتاشون ادمایی رو که تو تقلید از دست خط و مهر و...
که بی نظرین و ماهر رو میشناسن ، ما پیش چندتا از اون آدما رفتیم ولی هیچکس اونی نبود که وصیت نامه رو دست کاری کرده بود.
_یعنی میگی از سئول رفته؟!.
× نه انقدرام ساده نیست ، پلیس دنبال اونا میگرده برای همین اونا انقد راحت نمیتونن از پایتخت فرار کنن حدس ما اینه که اون با تغییر چهره و تغییر اسم از کشور فرار کرده باشه.
_آخه چطوری ، هوف مغزم داره منفجر میشه.
× چطوریش که کاری نداره با اون پول چربی که لیان داده کافیه برای خارج شدن از کشور.
_یعنی ممکنه لیان اونو از کشور خارج کرده باشه؟!.
سکوت لحظه ای حکم فرما شد!
#ادمین_شارلوت
#تهیونگ
بلند شدم ، همین جوریشم بزور جلوی خودمو گرفتم تا نزنم دوتاشونو کتلت نکنم
رو به لیان با حالت عصبی ولی آروم غریدم
_لیان مطمئن باش حکم سنگ//سارتو میگیرم ، راحتت نمیزارم.
وحشت زده نگاهم کرد و منم میدونستم اگه نرم منفجر میشم
سریع از تیمارستان خارج شدم و سوار ماشینم شدم نصف خشممو سر فرمون خالی کردم
خدا میدونست که اگه بیرون نمیومدم چه بلایی سر جفتشون میاوردم
به سمت خونه روندم سرعتم بالاتر از دویست بود
هیچ چیزی برام اهمیت نداشت فقط میخواستم برم باشگاه خونه گیم و تمام خشممو رو کسیه بکس خالی کنم
رفتم اتاقم و یک رکابی مشکی و شلوار همون رنگ پوشیدم و به سمت باشگاه راه افتادم
عصبی بودم و باخودم تمام اتفاقاتی که امروز افتاده بود رو مرور میکردم و بخاطر هر اتفاق که خشممو دوبرابر میکرد ضربه محکمی به کیسه بکس میزدم
دست خودم نبود و هیچ جوره نمیتونستم اتفاقات امروز رو فراموش کنم
در آخر صدای موبایلم تشری شد برای اینکه بس کنم
دستکش ها رو درآوردم و تماسو بدون اینکه ببینم مخاطب کیه وصل کردم
× امروز با وکیل دویون رفتیم دنبال چندتا شرخر....
_شرخر؟ برای چی؟.
× هوف بزار بگم ، جواب سوالاتو خودت میفهمی لطفا انقدرم پارازیت ننداز با تشکر.
_زر نرن انقدر ، ادامه شو بگو.
×رفتیم ببینیم کی وصیت نامه رو دست کاری کرده معمولا شرخر ها با خلافکار ها در ارتباطن و حتما چندتاشون ادمایی رو که تو تقلید از دست خط و مهر و...
که بی نظرین و ماهر رو میشناسن ، ما پیش چندتا از اون آدما رفتیم ولی هیچکس اونی نبود که وصیت نامه رو دست کاری کرده بود.
_یعنی میگی از سئول رفته؟!.
× نه انقدرام ساده نیست ، پلیس دنبال اونا میگرده برای همین اونا انقد راحت نمیتونن از پایتخت فرار کنن حدس ما اینه که اون با تغییر چهره و تغییر اسم از کشور فرار کرده باشه.
_آخه چطوری ، هوف مغزم داره منفجر میشه.
× چطوریش که کاری نداره با اون پول چربی که لیان داده کافیه برای خارج شدن از کشور.
_یعنی ممکنه لیان اونو از کشور خارج کرده باشه؟!.
سکوت لحظه ای حکم فرما شد!
#ادمین_شارلوت
۳.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.