پارت 12
پارت 12
و رفتیم سوار شدیم
ا.ت:یونگی مستقیم برو خونه
یونگی:چرا؟
ا.ت:چون بورا امشب پیش من میمونه
یونگی:باشه
ا.ت:میشه یه سوپری وایستی میخوام کلی خوراکی بخرم
یونگی:باشه ولی برای منم باید بخری
ا.ت:حتما
یونگی کناره یه مغازه وایستاد و من پیاده شدم رفتم داخل خوراکی هایی که میخواستم رو خریدم و از مغازه اومدم بیرون سوار ماشین شدم
بورا:یاا ا.ت کل مغازه رو خالی کردی که
ا.ت:آره دیگه
بورا:دختره گاو
رفتیم سمت عمارت یونگی مارو پیاده کرد تا ماشین رو پارک کنه وسایل هامونو ور داشتیم رفتیم سمت دره عمارت وارد عمارت شدیم
ا.ت:سلام ما اومدیم
م.ا:خوش اومدین
بورا:سلام خاله
سلام بورا خوش اومدی دیگه به ما سر نمیزنی
بورا:کلا گرفتار بودم
باهم کلی حرف میزدن منم این وسط انگار برگ چغندر
ا.ت:آبا من برای شما جوک هستم؟
بورا:بله
با دمپایی که پام بود محکم پرت کردم سمتش که خورد به ملاجش
ا.ت:حقته
و براش زبون انداختم که اومد......
هه هه ادامه دارد....
شرط:
لایک بالای 8
کامنت بالای 14
منتظرم😎❤
و رفتیم سوار شدیم
ا.ت:یونگی مستقیم برو خونه
یونگی:چرا؟
ا.ت:چون بورا امشب پیش من میمونه
یونگی:باشه
ا.ت:میشه یه سوپری وایستی میخوام کلی خوراکی بخرم
یونگی:باشه ولی برای منم باید بخری
ا.ت:حتما
یونگی کناره یه مغازه وایستاد و من پیاده شدم رفتم داخل خوراکی هایی که میخواستم رو خریدم و از مغازه اومدم بیرون سوار ماشین شدم
بورا:یاا ا.ت کل مغازه رو خالی کردی که
ا.ت:آره دیگه
بورا:دختره گاو
رفتیم سمت عمارت یونگی مارو پیاده کرد تا ماشین رو پارک کنه وسایل هامونو ور داشتیم رفتیم سمت دره عمارت وارد عمارت شدیم
ا.ت:سلام ما اومدیم
م.ا:خوش اومدین
بورا:سلام خاله
سلام بورا خوش اومدی دیگه به ما سر نمیزنی
بورا:کلا گرفتار بودم
باهم کلی حرف میزدن منم این وسط انگار برگ چغندر
ا.ت:آبا من برای شما جوک هستم؟
بورا:بله
با دمپایی که پام بود محکم پرت کردم سمتش که خورد به ملاجش
ا.ت:حقته
و براش زبون انداختم که اومد......
هه هه ادامه دارد....
شرط:
لایک بالای 8
کامنت بالای 14
منتظرم😎❤
۷.۹k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.