Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
(برهان)
همه داشتن تو تالار میرقصیدن خوشحال بودن بچهم دست خواهر مائده بود یک پسره رو فرستادم تا سرگرمش کنه تا من بچه رو بدزدم دختره رو اورد بیرون دختره بچه رو گذاشت تو کالسکه درحال بوسیدن با پسره بود ک اروم بچه رو ورداشتم و سوار ماشینم شدم به پسر هم زنگ زدم ک فرار کنه بچه تو ماشین بود
(مائده)
درحال رقصیدن بودیم ک یگانه یک دفعه با داد بیداد امد
یگانه: انیا رو دزدیننننننننن(باداد)
مائده: کو انیااااا کووووو به تو سپردم
یگانه: داشتم با دوست پسرم حرف میزدم ک یکی بچه رو دزدید ببخشید
رفتم تو خیابون دور خودم میچرخیدم دنبال بچم بود میدونستم کار کیه
ناصر: تا صبح نکشیده پیداش میکنم
بادیگارد بابام امد تو گوش بابام چیزی گفت ک بابام لبخندی زد
ناصر: عروسی فعلا کنسله شما برین خونه
مائده: باید به پلیس بگیم بچم بچم(باگریه)
ناصر: تا صبح برات پیدا میکنم تو برو با برسام خونه
با برسام رسیدیم خونه لباس عروسمو دراوردم ک برسام خیمه زد روم
برسام:امشب مهمونم نمکنی؟
مائده:تا بچم پیدا نشه نمخوام کسی دست بهم بزنه
از رو تخت بلند شدم ک گوشیم پیام امد و فیلم بود بازش کردم دیدم انیایی ازش فیلم گرفتن
مائده: هرچی میخوای بهت میدم فقط بچمو کاری نداشته باش
پیام: به بابات هیچی نگو فردا ساعت ۵ میدان ازادی یکی میاد دنبالت
اینو نوشت و دیگ پیام نداد،رفتم تو اتاق انیا شروع کردم به گریه کردن دلم براش زود تنگ شده بود،و دلمم برای برهان
(برهان)
بچهمو ک گرفتم امدم خونه
برهان: دختر بابا تو چقدر قشنگی مثل مامانتت چی میشه مامانت باهام اشتی کنه،شبا تو مامانی تو بغلم بخوابین بریم بیرون از سرکار ک امدم تو مامانتو بغل کنم خستگیم بره تو مریض بشی من تا صبح بالایی سرت باشم(باگریه)موهات بلند بشه برات ببافم کی میشه اینجوری بشه، من نبودم مراقب مامانی بودی گریه ک نکرد......
(برهان)
همه داشتن تو تالار میرقصیدن خوشحال بودن بچهم دست خواهر مائده بود یک پسره رو فرستادم تا سرگرمش کنه تا من بچه رو بدزدم دختره رو اورد بیرون دختره بچه رو گذاشت تو کالسکه درحال بوسیدن با پسره بود ک اروم بچه رو ورداشتم و سوار ماشینم شدم به پسر هم زنگ زدم ک فرار کنه بچه تو ماشین بود
(مائده)
درحال رقصیدن بودیم ک یگانه یک دفعه با داد بیداد امد
یگانه: انیا رو دزدیننننننننن(باداد)
مائده: کو انیااااا کووووو به تو سپردم
یگانه: داشتم با دوست پسرم حرف میزدم ک یکی بچه رو دزدید ببخشید
رفتم تو خیابون دور خودم میچرخیدم دنبال بچم بود میدونستم کار کیه
ناصر: تا صبح نکشیده پیداش میکنم
بادیگارد بابام امد تو گوش بابام چیزی گفت ک بابام لبخندی زد
ناصر: عروسی فعلا کنسله شما برین خونه
مائده: باید به پلیس بگیم بچم بچم(باگریه)
ناصر: تا صبح برات پیدا میکنم تو برو با برسام خونه
با برسام رسیدیم خونه لباس عروسمو دراوردم ک برسام خیمه زد روم
برسام:امشب مهمونم نمکنی؟
مائده:تا بچم پیدا نشه نمخوام کسی دست بهم بزنه
از رو تخت بلند شدم ک گوشیم پیام امد و فیلم بود بازش کردم دیدم انیایی ازش فیلم گرفتن
مائده: هرچی میخوای بهت میدم فقط بچمو کاری نداشته باش
پیام: به بابات هیچی نگو فردا ساعت ۵ میدان ازادی یکی میاد دنبالت
اینو نوشت و دیگ پیام نداد،رفتم تو اتاق انیا شروع کردم به گریه کردن دلم براش زود تنگ شده بود،و دلمم برای برهان
(برهان)
بچهمو ک گرفتم امدم خونه
برهان: دختر بابا تو چقدر قشنگی مثل مامانتت چی میشه مامانت باهام اشتی کنه،شبا تو مامانی تو بغلم بخوابین بریم بیرون از سرکار ک امدم تو مامانتو بغل کنم خستگیم بره تو مریض بشی من تا صبح بالایی سرت باشم(باگریه)موهات بلند بشه برات ببافم کی میشه اینجوری بشه، من نبودم مراقب مامانی بودی گریه ک نکرد......
۸.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.