part 4
part 4
ات : که یهو تهیونگ از در اومد تو چشام از حدقه زده بود بیرون بلن شدم رفتم سمتش
تهیونگ : عه تو اینجا چی کار میکنی
ات : من باید ازت بپرسمااا
تهیونگ : من خیلی وقته اینجا میام کلاس
ات : حالا هرچی بهتره کاری به کارم نداشته باشی
تهیونگ : سعی خودمو میکنم 😂😂
ات : هر هر مسخره
معلم : سلام خوب بچه ها امروز یه هنرجو و دنسر جدیدی داریم ات نمیخوای یه یکی از دنساتو بری ببینیم در چه سطحی هستی
ات : چشم اهنگ رو گزاشتم و شروع به رقصیدن کردم ( رقص ات اسلاید دو ) قیافه ی تهیونگ خیلی خندا دار شده بود
معلم: آفرین خیلی خوب بود جزو بچه های سطح بالامونی خوب بچه ها یه خبر خوب دارم براتون دارم یه مسابقه ای هستش که امروز ازتون آزمون میگیرم هر کاپلی که بهتر بود میره واسه مسابقه کاپلا رو هم خودم انتخاب میکنم ات و تهیونگ شما با همین موفق باشین
ات و تهیونگ باهم : نمیشه با هم نباشیم
معلم : نه برین ببینم دو ساعت وقت دارین یه رقص طراحی کنین
ات : به خدا اگر ببازم کشتمت
تهیونگ : اینو من باید بهت بگم
ات : یاااا این حرکت اشتبا زدی این شکلی نیس که ببین اینجوری باید بزنیش
تهیونگ : حالا هرچی
ات : اگر ببازم حالا هرچیو نشونت میدم
داشتیم میرقصیدیم که یهو پام پیچ خورد و افتادم زمین
تهیونگ : خوبی ؟
ات : آره حالا چرا نگران من شدی فقط یه زره مچ پام درد میکنه
تهیونگ : میتونی برقصی؟
ات : آره بابا بیا بریم
معلم خوب بچه ها شرو کنید
ات : ببخشید کی نوبت ماس
معلم : شما آخرین گروهین
ات : باشه مرسی
معلم : خب نوبت شماست برین ببینم چه میکنین
ات و تهیونگ : چشم رفتیم و شروع به رقصیدن کردیم ( فیلمش اسلاید 3 )
معلم : خوب بچه ها برنده ی دنس امروز ات و تهیونگن بچه ها تا هفته دیگه تمرین کنین و یه دنس دیگه واسه مسابقه آماده کنین مسابقه دو هفته دیگس
ات و تهیونگ : چشم تمام تلاشمون میکنم
ات ویو: رفتم سوشرتم رو پوشیدم ساعت ۸ بود پامم بد درد میکرد تاکسیم پیدا نمیشد زنگ زدم به جیمین
جیمین : الو سلام ات کلاست تموم شد
ات : آره بیاین دنبالم راستی چرا اونجا انقدر شلوغه
جیمین : خوب راستش اومدیم بار
ات : مگه قرار نبود برین شام بخورین باز چش منو دور دیدین کجایین منم بیام
شوگا : به درد تو نمیخوره
ات : حرصم گرفت تلفونی روشون قط کردم
تهیونگ : هی چی شده چرا حالت گرفتس
ات : یاااا سکتم دادی پسره ی گاو
تهیونگ : خب گمونم دیگه الاق جونم
ات : نمکدون
تهیونگ : میخوای من ببرمت پیششون
ات : نمیدونم کجان که
تهیونگ : بسپارش به من ......
ات : که یهو تهیونگ از در اومد تو چشام از حدقه زده بود بیرون بلن شدم رفتم سمتش
تهیونگ : عه تو اینجا چی کار میکنی
ات : من باید ازت بپرسمااا
تهیونگ : من خیلی وقته اینجا میام کلاس
ات : حالا هرچی بهتره کاری به کارم نداشته باشی
تهیونگ : سعی خودمو میکنم 😂😂
ات : هر هر مسخره
معلم : سلام خوب بچه ها امروز یه هنرجو و دنسر جدیدی داریم ات نمیخوای یه یکی از دنساتو بری ببینیم در چه سطحی هستی
ات : چشم اهنگ رو گزاشتم و شروع به رقصیدن کردم ( رقص ات اسلاید دو ) قیافه ی تهیونگ خیلی خندا دار شده بود
معلم: آفرین خیلی خوب بود جزو بچه های سطح بالامونی خوب بچه ها یه خبر خوب دارم براتون دارم یه مسابقه ای هستش که امروز ازتون آزمون میگیرم هر کاپلی که بهتر بود میره واسه مسابقه کاپلا رو هم خودم انتخاب میکنم ات و تهیونگ شما با همین موفق باشین
ات و تهیونگ باهم : نمیشه با هم نباشیم
معلم : نه برین ببینم دو ساعت وقت دارین یه رقص طراحی کنین
ات : به خدا اگر ببازم کشتمت
تهیونگ : اینو من باید بهت بگم
ات : یاااا این حرکت اشتبا زدی این شکلی نیس که ببین اینجوری باید بزنیش
تهیونگ : حالا هرچی
ات : اگر ببازم حالا هرچیو نشونت میدم
داشتیم میرقصیدیم که یهو پام پیچ خورد و افتادم زمین
تهیونگ : خوبی ؟
ات : آره حالا چرا نگران من شدی فقط یه زره مچ پام درد میکنه
تهیونگ : میتونی برقصی؟
ات : آره بابا بیا بریم
معلم خوب بچه ها شرو کنید
ات : ببخشید کی نوبت ماس
معلم : شما آخرین گروهین
ات : باشه مرسی
معلم : خب نوبت شماست برین ببینم چه میکنین
ات و تهیونگ : چشم رفتیم و شروع به رقصیدن کردیم ( فیلمش اسلاید 3 )
معلم : خوب بچه ها برنده ی دنس امروز ات و تهیونگن بچه ها تا هفته دیگه تمرین کنین و یه دنس دیگه واسه مسابقه آماده کنین مسابقه دو هفته دیگس
ات و تهیونگ : چشم تمام تلاشمون میکنم
ات ویو: رفتم سوشرتم رو پوشیدم ساعت ۸ بود پامم بد درد میکرد تاکسیم پیدا نمیشد زنگ زدم به جیمین
جیمین : الو سلام ات کلاست تموم شد
ات : آره بیاین دنبالم راستی چرا اونجا انقدر شلوغه
جیمین : خوب راستش اومدیم بار
ات : مگه قرار نبود برین شام بخورین باز چش منو دور دیدین کجایین منم بیام
شوگا : به درد تو نمیخوره
ات : حرصم گرفت تلفونی روشون قط کردم
تهیونگ : هی چی شده چرا حالت گرفتس
ات : یاااا سکتم دادی پسره ی گاو
تهیونگ : خب گمونم دیگه الاق جونم
ات : نمکدون
تهیونگ : میخوای من ببرمت پیششون
ات : نمیدونم کجان که
تهیونگ : بسپارش به من ......
۱۲.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.