ماه یخی پارت۳۹
ماه یخی پارت۳۹
چویا : میتونی قدرتتو دوباره فعال کنم
میکو تلاش کرد و از دستش یخ بیرون اومد
میکو یه لبخند بزرگ روی لبش اومد
میکو : حا...حالا میتونم هم از قدرت جاسوسی هم دفاعی و هم تهاجمی استفاده کنم خیلی خوشحالم الان خیلی قوی ترم
من با دیدن خوشحالی کسی که دوسش دارم خوشحال شدم این حس جدیدیه که تاحالا برام اتفاق نیوفتاده بود
چویا : خوشحالم که خوشحالی
میکو : حالا میتونم با خیال راخت از تو دوستام توی اژانس و مافیا مراقبت کنم و همینطور تو، تو تنها کسی هستی که روز اول می خواستم ازش محافظت کنم
من خیلی خوشحال بودم و خجالت میکشیدم
میکو : ولی .. خیلی بدنم درد میکنه
یکم بعد حس کردم یه چی روی پاهامه اون سر میکو بود خوابش برده بود سرشو ناز کردم و گذاشتمش روی تخت خیلی ناز خوابیده بود
وقتی این حجم از کیوتی رو دیدم یاد شب تولدم افتادم میکو برام سنگ تموم گذاشت ولی من حتی نمیدونم تولدش کیه
ببخشید این یکم کوتاه شد
چویا : میتونی قدرتتو دوباره فعال کنم
میکو تلاش کرد و از دستش یخ بیرون اومد
میکو یه لبخند بزرگ روی لبش اومد
میکو : حا...حالا میتونم هم از قدرت جاسوسی هم دفاعی و هم تهاجمی استفاده کنم خیلی خوشحالم الان خیلی قوی ترم
من با دیدن خوشحالی کسی که دوسش دارم خوشحال شدم این حس جدیدیه که تاحالا برام اتفاق نیوفتاده بود
چویا : خوشحالم که خوشحالی
میکو : حالا میتونم با خیال راخت از تو دوستام توی اژانس و مافیا مراقبت کنم و همینطور تو، تو تنها کسی هستی که روز اول می خواستم ازش محافظت کنم
من خیلی خوشحال بودم و خجالت میکشیدم
میکو : ولی .. خیلی بدنم درد میکنه
یکم بعد حس کردم یه چی روی پاهامه اون سر میکو بود خوابش برده بود سرشو ناز کردم و گذاشتمش روی تخت خیلی ناز خوابیده بود
وقتی این حجم از کیوتی رو دیدم یاد شب تولدم افتادم میکو برام سنگ تموم گذاشت ولی من حتی نمیدونم تولدش کیه
ببخشید این یکم کوتاه شد
۴.۱k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.