سرنوشت نفرین شده...
پارت 27
بلند شدم و لیوان قهوه رو گذاشتم رو صندلی. دستشو گرفتم و با انرژی گفتم
-بزن بریممممم
Lبریممممم
دویدیم وسط جمعیت و ادا در آوردیم.
بعد بیست دقیق خسته و کوفته رفتیم نشستیم رو صندلی ولی لوئیس خر تازه متوجه موهام شده بود.
تا متوجه شد زد زیر خنده
Lواییییی این دیگه چه وضعشه شبیه یا کریم شدییی
-زهرماررر
-لوئیس؟
Lهوم؟
-به نظرت لباسامو عوض کنم؟
یه نگا کرد به لباسام و پاره شد
Lواییی دهنتتت چرا با لباس خونه اومدییی
-خیلی مستیااا
اینو گفتم و پاشدم رفتم بالا. اصن لباسی نداشتم که بخوام عوض کنم. اون بپر بپرمون باعث شده بود عرق کنم و گرمم شه. رفتم حموم و یه دوش اب سرد گرفتم اومدم بیرون حوله تن پوشمو پوشیدم و زنگ زدم هارین و ازش اجازه گرفتم که برم اتاقش و لباس بردارم و اونم اجازه داد
همونجوری با حوله آبی رنگم تو راه رو داشتم میرفتم سمت اتاق هارین
مهمونا اجازه نداشتن بیان طبقه بالا ولی شان اونجا بود
تا دیدمش یکم خودمو جمع و جور کردم
-هی تو اینجا چیکار میکنی
با نگاه های مرموز و لبخند شیطانی اومد نزدیکم
Hتو عمارت خاندان جئون خدمتکار بودی حالا اومدی عمارت کوک و یهو از عرش رسیدی به فرش؟ رمز موفقیتت چیه؟ چند بار دادی بهش
یه خنده تمسخرآمیز کرد و خواست دوباره حرف بزنه که گفتم
-بزار با یه سوال جوابتو بدم. تو خودت...
که کوک یهو مث جن ظاهر شد و دستشو انداخت رو شونه شان و باخودش برد بیرون
+بیا میخوام باهات حرف بزنم
ویو کوک
بردمش بیرون عمارت.رفتیم یجای خلوت حیاط تو راه همش چرت و پرت میگفت و میگفت که دارم میترسونمش. با شوخی ها کشوندمش یجا که کسی نبود و یهو سرد شدمو و هلش دادم سمت دیوار
ویو لارا
رفتم سمت اتاق هارین و لباسی که سفارش کرده بود که توش خوشگل میشمو برداشتم.
یه لباس مشکی بود که خیلی خوشگل بود(پینترستم باز نمیکنه عکس بدم)
برداشتم پوشیدم و طبق گفته هاش از طبقه پایین کمد بزرگش کفش های پاشنه بلند که گفته بود رو برداشتم و پوشیدم.
سایز هارین با سایز من یکی بود با اینکه چندین سال باهم اختلاف سنی داشتیم
ویو کوک
چسبوندمش به دیوار و گفتم
+اهمیت نمیدم به میزان هول بودنت ولی اگه یبار دیگه تورو نزدیک لارا، هارین خدتمکارا یا اصن هرکی که به من مربوط میشه ببنیم پارت میکنم
پوزخندی زد و گفت
Shمطمئنی لارا هم به تو مربوط میشه؟
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
بلند شدم و لیوان قهوه رو گذاشتم رو صندلی. دستشو گرفتم و با انرژی گفتم
-بزن بریممممم
Lبریممممم
دویدیم وسط جمعیت و ادا در آوردیم.
بعد بیست دقیق خسته و کوفته رفتیم نشستیم رو صندلی ولی لوئیس خر تازه متوجه موهام شده بود.
تا متوجه شد زد زیر خنده
Lواییییی این دیگه چه وضعشه شبیه یا کریم شدییی
-زهرماررر
-لوئیس؟
Lهوم؟
-به نظرت لباسامو عوض کنم؟
یه نگا کرد به لباسام و پاره شد
Lواییی دهنتتت چرا با لباس خونه اومدییی
-خیلی مستیااا
اینو گفتم و پاشدم رفتم بالا. اصن لباسی نداشتم که بخوام عوض کنم. اون بپر بپرمون باعث شده بود عرق کنم و گرمم شه. رفتم حموم و یه دوش اب سرد گرفتم اومدم بیرون حوله تن پوشمو پوشیدم و زنگ زدم هارین و ازش اجازه گرفتم که برم اتاقش و لباس بردارم و اونم اجازه داد
همونجوری با حوله آبی رنگم تو راه رو داشتم میرفتم سمت اتاق هارین
مهمونا اجازه نداشتن بیان طبقه بالا ولی شان اونجا بود
تا دیدمش یکم خودمو جمع و جور کردم
-هی تو اینجا چیکار میکنی
با نگاه های مرموز و لبخند شیطانی اومد نزدیکم
Hتو عمارت خاندان جئون خدمتکار بودی حالا اومدی عمارت کوک و یهو از عرش رسیدی به فرش؟ رمز موفقیتت چیه؟ چند بار دادی بهش
یه خنده تمسخرآمیز کرد و خواست دوباره حرف بزنه که گفتم
-بزار با یه سوال جوابتو بدم. تو خودت...
که کوک یهو مث جن ظاهر شد و دستشو انداخت رو شونه شان و باخودش برد بیرون
+بیا میخوام باهات حرف بزنم
ویو کوک
بردمش بیرون عمارت.رفتیم یجای خلوت حیاط تو راه همش چرت و پرت میگفت و میگفت که دارم میترسونمش. با شوخی ها کشوندمش یجا که کسی نبود و یهو سرد شدمو و هلش دادم سمت دیوار
ویو لارا
رفتم سمت اتاق هارین و لباسی که سفارش کرده بود که توش خوشگل میشمو برداشتم.
یه لباس مشکی بود که خیلی خوشگل بود(پینترستم باز نمیکنه عکس بدم)
برداشتم پوشیدم و طبق گفته هاش از طبقه پایین کمد بزرگش کفش های پاشنه بلند که گفته بود رو برداشتم و پوشیدم.
سایز هارین با سایز من یکی بود با اینکه چندین سال باهم اختلاف سنی داشتیم
ویو کوک
چسبوندمش به دیوار و گفتم
+اهمیت نمیدم به میزان هول بودنت ولی اگه یبار دیگه تورو نزدیک لارا، هارین خدتمکارا یا اصن هرکی که به من مربوط میشه ببنیم پارت میکنم
پوزخندی زد و گفت
Shمطمئنی لارا هم به تو مربوط میشه؟
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
۵.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.