.
راه بازگشت پارت۲۱
ویو جیمین
.با سردرد بدی از خواب بیدار شدم که با ا.ت مواجه شدم شبیه فرشته ها خوابیده بود خیلی کیوت بود اما زیر چشماش پف کرده بود که فهمیدم گریه کرده تو ذهنم درگیر این بودم که چرا گریه کرده و بعد گفتم وقتی بیدار شد ازش میپرسم اومدم یه بوسه ی کوچیک رو لبش بزنم که سرم درد گرفت و تمام اتفاقات دیشب رو یادم اومد و از ا.ت فاصله گرفتم
ویو ا.ت
.با سردرد بدی بیدار شدم و چهره ی جیمینو جلوم دیدم و همه و چیز یادم اومد
ا. جیمین چطوری
ج.........
ا.جیمین؟
ج........
ا.جیمینننننننننن(بلند)
ج.هوم(سرد)
ا.میگم چطوری خوبی چیزی شده؟
ج.نه
. و تا ا.ت خواست حرف بزنه رفت سمت سرویس بهداشتی تا کاراشو بکنه و بعد جیمین اومد بیرون و ا.ت رفت و روتین انجام دادو کاراشو کرد و لباس پوشید
ویو ا.ت
.کارامو کردم میدونم جیمین بابت دیشب از دستم ناراحته و من واقعا از قصد نکردم
رفتم تو اتاق لیسا تا با هم بریم هنوز خواب بود
ا.ت رفت کنار گوشه لیسا و شروع کرد
ا.هی خوابالو (اروم)
.نمیخوای بیدارشی(اروم)
.لیسا هیچ اکسلعملی نشون نداد فقط تکون خورد
ا.ت کمی با صدای بلند تر لب زد
ا.لیسا بیدار شو صبحونه بخوریم
ل.هم
ا.ت داد زد
ا.لالیسااااااااااا بلند شوووووو
ل.هااااا چتهعهع کیههع من کیمممم اینجا کجاسسسسس جیخخخخخخخخخخخخخ وای گلبم چته ا.ت وای
ا.کوفتتتتتت ترسیدم سه ساعته دارم صدات میکنم بلند شو بریم صبحونه خببب اه
ل.وای باشه الان میام کارامو بکنم(خوابالو)
ا.حیح همینجا منتظرت میمونم
ل.اک
.لیسا رفت و کاراشو انجام داد در این هنگام جیمین رفته بود ته رو صدا بزنه که وقتی میخواست صداش بزنه کتک خورد بلی
.فلش بک به بیدار کردن ته
.جیمین همون اول رفت رو ته و گفت
ج.تهیونگگگگگگگگگگگگگگ(عربنده)
و این گونه شد که ته ترسید و با لگد زد تو کم جیمین و جیمین پرواز کرد یاح😂🦦
ویو ا.ت
.لیسا کارشو کرد و رفتن بیرون و میخواستن کوکو صدا کنن که جیمین و ته هم همراهیشون کردن ولی جیمین همین گونه سرد بود با ا.ت
ویو همه کسایی که بیدار بودن
ا.ت رفت نزدیک تا کوکو بیدار کنه هرچی صداش زد بلند نشد یه بار دیگه صداش زد که کوک توی خواب ا.تو بغل کرد انداخت اونور که جیمینم داشت پاره میشد و ا.ت داشت تو بغل کوک خفه میشد که لیسا فهمید و داد زد و کوک بیدار شد و ا.تو ول کرد و جیمین به تور کامل از فشار پاره گشت
.فلش بک به صبحانه
ل.جیمین چیزی شده؟
ت.راست میگه انگار اتفاقی افتاده
ج.به نظر خودتون اتفاقی نیوفتاده؟؟؟؟(عصبی)
ک.اون اتفاق دیگه گذشت
ج.اها هر.زه بازیای ا.تم گذشت نه(داد)
.که ا.ت دیگه صبرش سر اومد و یه سیلی به جیمین زدو شروع کرد به گریه و داد و میزو به هم ریخت همه چیزو شکوند
ا.تووووو چی با خودت فک کردی هاااااا (جیغو گریه)
ا.فک کردی هرچی تحقیرم کنی هرچی بهم بگی من باید تحمل کنم
.جیمین که با سیلی که ا.ت بهش زده بود به خودش اومده بود فهمید چیکار کرده گفت
ج.ا ا ا.ت مممنو ببخش نفهمیدم چی گفتم لطفا اروم باش
ا.چی میگی تو فکر کردی که چی ها مگه اون اتفاق تقصیر من بود تازه من بخاطر تو امکانش هست برم زندان میفهمی؟(داد)
ج.زندان چرا کسی که امکانش هست بره زندان منم
ا. مگه تو وقتی شیشه خورد تو سرم صندلی رو برداشتی و زدی تو سر طرف هااا ؟(داد)
.جیمین با فهمیدن این حالش بد شد و بخاطر سر دردش و زخم سرش افتاد و خماری یاح 🤡
ویو جیمین
.با سردرد بدی از خواب بیدار شدم که با ا.ت مواجه شدم شبیه فرشته ها خوابیده بود خیلی کیوت بود اما زیر چشماش پف کرده بود که فهمیدم گریه کرده تو ذهنم درگیر این بودم که چرا گریه کرده و بعد گفتم وقتی بیدار شد ازش میپرسم اومدم یه بوسه ی کوچیک رو لبش بزنم که سرم درد گرفت و تمام اتفاقات دیشب رو یادم اومد و از ا.ت فاصله گرفتم
ویو ا.ت
.با سردرد بدی بیدار شدم و چهره ی جیمینو جلوم دیدم و همه و چیز یادم اومد
ا. جیمین چطوری
ج.........
ا.جیمین؟
ج........
ا.جیمینننننننننن(بلند)
ج.هوم(سرد)
ا.میگم چطوری خوبی چیزی شده؟
ج.نه
. و تا ا.ت خواست حرف بزنه رفت سمت سرویس بهداشتی تا کاراشو بکنه و بعد جیمین اومد بیرون و ا.ت رفت و روتین انجام دادو کاراشو کرد و لباس پوشید
ویو ا.ت
.کارامو کردم میدونم جیمین بابت دیشب از دستم ناراحته و من واقعا از قصد نکردم
رفتم تو اتاق لیسا تا با هم بریم هنوز خواب بود
ا.ت رفت کنار گوشه لیسا و شروع کرد
ا.هی خوابالو (اروم)
.نمیخوای بیدارشی(اروم)
.لیسا هیچ اکسلعملی نشون نداد فقط تکون خورد
ا.ت کمی با صدای بلند تر لب زد
ا.لیسا بیدار شو صبحونه بخوریم
ل.هم
ا.ت داد زد
ا.لالیسااااااااااا بلند شوووووو
ل.هااااا چتهعهع کیههع من کیمممم اینجا کجاسسسسس جیخخخخخخخخخخخخخ وای گلبم چته ا.ت وای
ا.کوفتتتتتت ترسیدم سه ساعته دارم صدات میکنم بلند شو بریم صبحونه خببب اه
ل.وای باشه الان میام کارامو بکنم(خوابالو)
ا.حیح همینجا منتظرت میمونم
ل.اک
.لیسا رفت و کاراشو انجام داد در این هنگام جیمین رفته بود ته رو صدا بزنه که وقتی میخواست صداش بزنه کتک خورد بلی
.فلش بک به بیدار کردن ته
.جیمین همون اول رفت رو ته و گفت
ج.تهیونگگگگگگگگگگگگگگ(عربنده)
و این گونه شد که ته ترسید و با لگد زد تو کم جیمین و جیمین پرواز کرد یاح😂🦦
ویو ا.ت
.لیسا کارشو کرد و رفتن بیرون و میخواستن کوکو صدا کنن که جیمین و ته هم همراهیشون کردن ولی جیمین همین گونه سرد بود با ا.ت
ویو همه کسایی که بیدار بودن
ا.ت رفت نزدیک تا کوکو بیدار کنه هرچی صداش زد بلند نشد یه بار دیگه صداش زد که کوک توی خواب ا.تو بغل کرد انداخت اونور که جیمینم داشت پاره میشد و ا.ت داشت تو بغل کوک خفه میشد که لیسا فهمید و داد زد و کوک بیدار شد و ا.تو ول کرد و جیمین به تور کامل از فشار پاره گشت
.فلش بک به صبحانه
ل.جیمین چیزی شده؟
ت.راست میگه انگار اتفاقی افتاده
ج.به نظر خودتون اتفاقی نیوفتاده؟؟؟؟(عصبی)
ک.اون اتفاق دیگه گذشت
ج.اها هر.زه بازیای ا.تم گذشت نه(داد)
.که ا.ت دیگه صبرش سر اومد و یه سیلی به جیمین زدو شروع کرد به گریه و داد و میزو به هم ریخت همه چیزو شکوند
ا.تووووو چی با خودت فک کردی هاااااا (جیغو گریه)
ا.فک کردی هرچی تحقیرم کنی هرچی بهم بگی من باید تحمل کنم
.جیمین که با سیلی که ا.ت بهش زده بود به خودش اومده بود فهمید چیکار کرده گفت
ج.ا ا ا.ت مممنو ببخش نفهمیدم چی گفتم لطفا اروم باش
ا.چی میگی تو فکر کردی که چی ها مگه اون اتفاق تقصیر من بود تازه من بخاطر تو امکانش هست برم زندان میفهمی؟(داد)
ج.زندان چرا کسی که امکانش هست بره زندان منم
ا. مگه تو وقتی شیشه خورد تو سرم صندلی رو برداشتی و زدی تو سر طرف هااا ؟(داد)
.جیمین با فهمیدن این حالش بد شد و بخاطر سر دردش و زخم سرش افتاد و خماری یاح 🤡
۱۵.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.