دیدار دوباره پارت اول
با صدای الارم ساعت بیدار شدم.پرده اتاقمو کشیدم و حولمو برداشتم و به سمت حمام اتاقم حرکت کردم.یه دوش نیم ساعته گرفتم و رفتم پایین صبحانه خوردم تنها زندگی میکنم از 22 سالگی که برام از کره جنوبی دعوت نامه اومد و ادامه تحصیلم تو کره بود و الان یه متخصص و جراع قلب و عروق معروفم.سریع اماده شدم و طبق معمول بدون هیچ ارایشی سمت بیمارستان به راه افتادم یه نگاه به مازراتی خوش رنگ طوسیم انداختمو سوار شدم ساعت 9 بیمارستان بودم.
منشی: سلام خانم دکتر صبح بخیر.
×سلام متشکر خسته نباشید.
.خیلی ممنون روز خوبی داشته باشید.
سر تکون دادم وارد دفترم شدم بوی مطبوع گل رز ارومم کرد عاشق دفترو کارمم دفترم یه اتاق بیست متریه با دکوری فیروزه ای سفید بهم ارامش خاصی منتقل میکنه.
من رو توی بیمارستان به عنوان یک دکتر متشخص و مودب میشناسن و در مقابل احترامی که به همه میزارم احترامی دوچندان دریافت میکنم و سرمم تو کار خودمه.
منشی سو با تلفن دفترم تماس گرفت: خانم دکتر مریض اول رو بفرستم؟
× بله
.چشم خدانگهدار
قطع کردم در دفترم زده شد و با بفرمایید من باز شد و یک خانم مسن وارد شد.
ساعت یک شد و منم رفتم واسه نهار و اسراحت بازم مثل همیشه با یه لبخند مصنوعی حرفه ای وارد سالن غذا شدم و با همه سلام و احوال پرسی کردم.
دو تا عمل قلب داشتم انجام دادم و سریع وسایلمو برداشتم و از بیمارستان به مقصد خونه حرکت کردم.
ریموت در رو زم و مستقیم ماشین رو وارد پارکینگ کردم و سمت خونه رفتم به خونه دو نبش قشنگم نگاه کردم که دکور کلاسیک و مدرن داشت البته معماری کاملا ایرانی داشت.
ساعت هشت بود پیتزا سفارش دادمو لپ تاپ مو روش کردم و مقاله انگیلیسیمو ترجمه کردم.
ساعت ده مسواک زده رفتم بخوابم ولی دوباره چهره اون مرد اومد جلو چشام چشای خیس اون و چشای بی رحم خودم که ازش گذشت و بازم اون عذاب وجدان مسخره
می دونم حمایت میکنید اپ شدن پارت بعد15 لایک دو کامنت
منشی: سلام خانم دکتر صبح بخیر.
×سلام متشکر خسته نباشید.
.خیلی ممنون روز خوبی داشته باشید.
سر تکون دادم وارد دفترم شدم بوی مطبوع گل رز ارومم کرد عاشق دفترو کارمم دفترم یه اتاق بیست متریه با دکوری فیروزه ای سفید بهم ارامش خاصی منتقل میکنه.
من رو توی بیمارستان به عنوان یک دکتر متشخص و مودب میشناسن و در مقابل احترامی که به همه میزارم احترامی دوچندان دریافت میکنم و سرمم تو کار خودمه.
منشی سو با تلفن دفترم تماس گرفت: خانم دکتر مریض اول رو بفرستم؟
× بله
.چشم خدانگهدار
قطع کردم در دفترم زده شد و با بفرمایید من باز شد و یک خانم مسن وارد شد.
ساعت یک شد و منم رفتم واسه نهار و اسراحت بازم مثل همیشه با یه لبخند مصنوعی حرفه ای وارد سالن غذا شدم و با همه سلام و احوال پرسی کردم.
دو تا عمل قلب داشتم انجام دادم و سریع وسایلمو برداشتم و از بیمارستان به مقصد خونه حرکت کردم.
ریموت در رو زم و مستقیم ماشین رو وارد پارکینگ کردم و سمت خونه رفتم به خونه دو نبش قشنگم نگاه کردم که دکور کلاسیک و مدرن داشت البته معماری کاملا ایرانی داشت.
ساعت هشت بود پیتزا سفارش دادمو لپ تاپ مو روش کردم و مقاله انگیلیسیمو ترجمه کردم.
ساعت ده مسواک زده رفتم بخوابم ولی دوباره چهره اون مرد اومد جلو چشام چشای خیس اون و چشای بی رحم خودم که ازش گذشت و بازم اون عذاب وجدان مسخره
می دونم حمایت میکنید اپ شدن پارت بعد15 لایک دو کامنت
۹.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.