اسرای اهل بیت علیهم السلام
اسرای اهل بیت علیهم السلام
بازماندگان کاروان شهادت را ، پس از عاشورا به اسارت گرفته ، به کوفه ، سپس به شام بردند . اسیران ، تعدادی از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند ، برخی هم همسران یا فرزندان شهدای دیگر کربلا . زنان بنی هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدینه بازگشتند . برخی از زنان غیر بنی هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده ، در کوفه ماندگار شدند و به قبیله خود پیوستند . (1) در منابع تاریخی و تعبیرات روایی و اشعار ، از آنان به نام « سبایا » و « اُساری » یاد شده است . به اسیری گرفتن افرادی از اهل بیت هم برخلاف مقررات جنگهای اسلامی بود ، هم جسارت و توهین به رسول الله صلی الله علیه و آله به شمار می آمد . اما امویان بر اساس کینه ای که از عترت پیامبر خدا داشتند ، چنان کردند . این گستاخی در حق عترت پیامبرخدا ریشه در همان سقیفه و زیرپاگذاشتن سخن آن حضرت داشت . به قول نیرتبریزی :
دانی چه روز دختر زهرا اسیر شد ؟
روزی که طرح بیعت « مِنا امیر » شد(2)
حضرت زینب و حضرت سجاد علیهم السلام دو چهره بارز آن جمع بودند و با نطقها و خطابه های خویش ، امویان را رسوا و شهدای کربلا را معرفی کردند .
اسامی اسرای کربلا از اهل بیت و دیگران طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است چنین است : (3) امام زین العابدین (ع) ، امام محمد باقر (ع) ( چهار ساله ) ، محمدبن حسین بن علی ، عمربن حسین ، حسن بن حسین ، زیدبن الحسن المجتبی ، عمربن الحسن المجتبی ( مجروح شد و به کوفه بردند ) ، محمدبن عمربن الحسن المجتبی .
اما از بانوان : زینب کبری علیها السلام ، ام کلثوم ، فاطمه ، رقیه ، صفیه ، ام هانی ( این 6 نفر از دخترانِ علی (ع) بودند ) فاطمه دختر امام حسین (ع) ، سکینه دختر امام حسین (ع) ، دختری که می گویند در خرابه شام جان داد ، رباب همسر امام حسین (ع) ، شاه زنان همسر امام سجاد (ع) ، مادر محسن فرزند سیدالشهداء(ع) ( این فرزند در راه شام سقط شد ) ، دختر مسلم بن عقیل ، فضه کنیز فاطمه علیها السلام ، یکی از کنیزان امام حسین ، مادر وهب بن عبدالله ، ام خلف (همسر مسلم بن عوسجه). نسبت به برخی از این 24 نفر ، نقلهای دیگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق نیست .
ماجرای دیر راهب
نام محلی در سرزمین شام ، که اسیران اهل بیت از آن گذشتند . در این سفر ، که اسرا به همراه نیروهای یزیدی به شام برده می شدند ، سرهای شهداء نیز همراه قافله بود . در یکی از منزلگاههای راه ، به محلی رسیدند به نام « قِنسیرین » که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود . نگاه راهب از صومعه به سر مطهر امام حسین (ع) افتاد که نور از آن به آسمان می رفت . با دیدن این صحنه ، ده هزار درهم به نگهبانان سر داد و آن سر را آن شب نزد خود در صومعه نگه داشت . شب هنگام ، راهب از آن سر مقدس ، شگفتیها و کراماتی دید و به برکت آنها مسلمان شد . (4)
به گفته نیر تبریزی :
دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی
وای اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
این دیر ، هم اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد .
در شام یزید در اسارت احرار
وحشت سراپای آل ابی سفیان را فرا گرفته بود، سپاه محمد(ص) به شهر نزدیک می شد. اندکی بعد، ابر عطوفت پیامبر(ص) بر شهر سایه افکند; باران رحمتش باریدن گرفت و ترس را از شهر امن الهی زدود. پیامبر(ص) به دشمنان سرسختش منتی بزرگ نهاد و به آنان فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» بروید، شما آزاد هستید.
شکست برای فرزندان بنی امیه تازگی نداشت; به دل عقده داشتند; عقده بدر و حنین، عقده لحظاتی که پدرانشان در خشم مسلمانان می شکستند و چون برگ خشک نقش زمین می شدند. این بار بر پیشانیشان مهر «طلقاء» خورده بود و این امر عقده دیگری بر دل کینه توزشان نشانید; عقده ای که از عقده مرگ عزیزانشان در بدر و حنین کمتر نبود. آنها خاطره ای تلخ از داستان فتح مکه در سینه داشتند; خاطره ای که در آینه آن تسلط و عظمت پیامبر(ص) و خواری و ذلت خویش را می دیدند.
شعله های مرگ خونین پدران و ننگ نشسته بر دامان هر روز برافروخته تر می شد، در پی فرصتی بودند تا خشم درون فرو نشانند و انتقام خویش از پیامبر(ص) و آل او بستانند. فرصتی که در روزگار یزید فرا رسید. او وارث همه عقده هایی بود که سالها بر دل پدرانش سنگینی می کرد.
فرزند کشته شدگان بدر و طلقای فتح مکه، شمشیر انتقام به دست گرفت; او می خواست همه شکستها، مرگها و حقارتها را جبران کند، در پی ریختن خون بود و به اسارت گرفتن افراد.
از این روی فرمان قتل سرور جوانان بهشت و عزیزانش را صادر کرد. و پس از حادثه خونبار کربلا، همه چیز را برای گشودن عقده ای دیگر فراهم دید; عقده ای که حتی با شنیدن خبر گرفتار آمدن اهل بیت(ع) در زنجیر اسارت ابن زیاد گشوده نشده بود...
بازماندگان کاروان شهادت را ، پس از عاشورا به اسارت گرفته ، به کوفه ، سپس به شام بردند . اسیران ، تعدادی از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند ، برخی هم همسران یا فرزندان شهدای دیگر کربلا . زنان بنی هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدینه بازگشتند . برخی از زنان غیر بنی هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده ، در کوفه ماندگار شدند و به قبیله خود پیوستند . (1) در منابع تاریخی و تعبیرات روایی و اشعار ، از آنان به نام « سبایا » و « اُساری » یاد شده است . به اسیری گرفتن افرادی از اهل بیت هم برخلاف مقررات جنگهای اسلامی بود ، هم جسارت و توهین به رسول الله صلی الله علیه و آله به شمار می آمد . اما امویان بر اساس کینه ای که از عترت پیامبر خدا داشتند ، چنان کردند . این گستاخی در حق عترت پیامبرخدا ریشه در همان سقیفه و زیرپاگذاشتن سخن آن حضرت داشت . به قول نیرتبریزی :
دانی چه روز دختر زهرا اسیر شد ؟
روزی که طرح بیعت « مِنا امیر » شد(2)
حضرت زینب و حضرت سجاد علیهم السلام دو چهره بارز آن جمع بودند و با نطقها و خطابه های خویش ، امویان را رسوا و شهدای کربلا را معرفی کردند .
اسامی اسرای کربلا از اهل بیت و دیگران طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است چنین است : (3) امام زین العابدین (ع) ، امام محمد باقر (ع) ( چهار ساله ) ، محمدبن حسین بن علی ، عمربن حسین ، حسن بن حسین ، زیدبن الحسن المجتبی ، عمربن الحسن المجتبی ( مجروح شد و به کوفه بردند ) ، محمدبن عمربن الحسن المجتبی .
اما از بانوان : زینب کبری علیها السلام ، ام کلثوم ، فاطمه ، رقیه ، صفیه ، ام هانی ( این 6 نفر از دخترانِ علی (ع) بودند ) فاطمه دختر امام حسین (ع) ، سکینه دختر امام حسین (ع) ، دختری که می گویند در خرابه شام جان داد ، رباب همسر امام حسین (ع) ، شاه زنان همسر امام سجاد (ع) ، مادر محسن فرزند سیدالشهداء(ع) ( این فرزند در راه شام سقط شد ) ، دختر مسلم بن عقیل ، فضه کنیز فاطمه علیها السلام ، یکی از کنیزان امام حسین ، مادر وهب بن عبدالله ، ام خلف (همسر مسلم بن عوسجه). نسبت به برخی از این 24 نفر ، نقلهای دیگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق نیست .
ماجرای دیر راهب
نام محلی در سرزمین شام ، که اسیران اهل بیت از آن گذشتند . در این سفر ، که اسرا به همراه نیروهای یزیدی به شام برده می شدند ، سرهای شهداء نیز همراه قافله بود . در یکی از منزلگاههای راه ، به محلی رسیدند به نام « قِنسیرین » که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود . نگاه راهب از صومعه به سر مطهر امام حسین (ع) افتاد که نور از آن به آسمان می رفت . با دیدن این صحنه ، ده هزار درهم به نگهبانان سر داد و آن سر را آن شب نزد خود در صومعه نگه داشت . شب هنگام ، راهب از آن سر مقدس ، شگفتیها و کراماتی دید و به برکت آنها مسلمان شد . (4)
به گفته نیر تبریزی :
دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی
وای اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
این دیر ، هم اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد .
در شام یزید در اسارت احرار
وحشت سراپای آل ابی سفیان را فرا گرفته بود، سپاه محمد(ص) به شهر نزدیک می شد. اندکی بعد، ابر عطوفت پیامبر(ص) بر شهر سایه افکند; باران رحمتش باریدن گرفت و ترس را از شهر امن الهی زدود. پیامبر(ص) به دشمنان سرسختش منتی بزرگ نهاد و به آنان فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» بروید، شما آزاد هستید.
شکست برای فرزندان بنی امیه تازگی نداشت; به دل عقده داشتند; عقده بدر و حنین، عقده لحظاتی که پدرانشان در خشم مسلمانان می شکستند و چون برگ خشک نقش زمین می شدند. این بار بر پیشانیشان مهر «طلقاء» خورده بود و این امر عقده دیگری بر دل کینه توزشان نشانید; عقده ای که از عقده مرگ عزیزانشان در بدر و حنین کمتر نبود. آنها خاطره ای تلخ از داستان فتح مکه در سینه داشتند; خاطره ای که در آینه آن تسلط و عظمت پیامبر(ص) و خواری و ذلت خویش را می دیدند.
شعله های مرگ خونین پدران و ننگ نشسته بر دامان هر روز برافروخته تر می شد، در پی فرصتی بودند تا خشم درون فرو نشانند و انتقام خویش از پیامبر(ص) و آل او بستانند. فرصتی که در روزگار یزید فرا رسید. او وارث همه عقده هایی بود که سالها بر دل پدرانش سنگینی می کرد.
فرزند کشته شدگان بدر و طلقای فتح مکه، شمشیر انتقام به دست گرفت; او می خواست همه شکستها، مرگها و حقارتها را جبران کند، در پی ریختن خون بود و به اسارت گرفتن افراد.
از این روی فرمان قتل سرور جوانان بهشت و عزیزانش را صادر کرد. و پس از حادثه خونبار کربلا، همه چیز را برای گشودن عقده ای دیگر فراهم دید; عقده ای که حتی با شنیدن خبر گرفتار آمدن اهل بیت(ع) در زنجیر اسارت ابن زیاد گشوده نشده بود...
۹۹.۵k
۱۱ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.