فیک اجبار
فیک اجبار:
پارت: ²
✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯
سر صبحونه بودیم که یهو حالم بد شد سردرد بدی داشتم که حالت تهوع گرفتم و سریع رفتم به دستشویی تا آمدم در رو باز کنم سرم گیج رفت و افتادم زمین
از دید تهیونگ:
دیدم ات حالش بده نگرانش شدم و یهو صدای بلندی شنیدم رفتم در دستشویی رو باز کردم و دیدم ات روی زمین افتاده
تهیونگ : ات؟...ات...بلند شو....ات...پاشو
میخواستم ببرمش دکتر که یادم افتاد نایون تو خونه تنهاست زنگ زدم به جیهوپ که بیاد پیش نایون،قبول کرد جیهوپ با عجله رسید
جیهوپ : سلام...چرا نرفتی؟ برو
تهیونگ : اوکی مرسی جیهوپ...نایون خدافظ جیهوپ خدافظ
جیهوپ : خدافظ
نایون : خدافظ بابایی
ات رو به نزدیک ترین بیمارستان بردم و بردنش که ازش آزمایش بگیرن نشسته بودم و روی صندلی و منتظر دکتر بودم
(۲۰ دقیقه بعد)
دکتر آمد و رفتم که ازش بپرسم
تهیونگ : دکتر حال ات چطوره؟
دکتر: خوبه...یکمی سرما خورده اند...فقط باید براش دارو بگیرید
تهیونگ: مرسی...دارو هاش رو کجا میتونم بخرم؟
دکتر : داروخانه ی بیمارستان
تهیونگ : مرسی
دارو هاش رو گرفتم و رفتم توی اتاق ببینم حالش چطوره و در زدم
ات : ته..تهیونگ؟
تهیونگ : سلام...حالت خوبه؟
ات : آره...
تهیونگ : خوبه بیا دارو هات رو برات گرفتم
ات : مرسی چرا زحمت کشیدی؟
تهیونگ : نه عیبی نداره
ات : خوب کی مرخص میشم؟
تهیونگ: وقتی سرم تموم شد
ات : اوکی...نایون کجاست؟
تهیونگ: گفتم جیهوپ بره پیشش
ات : اوکی
سرم ات تموم شد و رفتیم خونه
نایون : بابا مامانییییی
ات و تهیونگ : سلام نایون
ات : جی هوپ خیلی ممنونم
جیهوپ : کاری نکردم که تو هم خیلی مراقب خودت باش...خوب من دیگه میرم
تهیونگ : کجا میری؟ یه قهوه بیا بخوریم
جیهوپ : نه مرسی تو خونه کار دارم و ات هم باید استراحت کنه
تهیونگ : مرسی هیونگ خدافظ
جیهوپ: خدافظ
نایون و ات : خدافظ
از دید ات :
همینجوری نشسته بودم روی مبل که......
✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯
پایان این پارت ♡
پارت: ²
✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯
سر صبحونه بودیم که یهو حالم بد شد سردرد بدی داشتم که حالت تهوع گرفتم و سریع رفتم به دستشویی تا آمدم در رو باز کنم سرم گیج رفت و افتادم زمین
از دید تهیونگ:
دیدم ات حالش بده نگرانش شدم و یهو صدای بلندی شنیدم رفتم در دستشویی رو باز کردم و دیدم ات روی زمین افتاده
تهیونگ : ات؟...ات...بلند شو....ات...پاشو
میخواستم ببرمش دکتر که یادم افتاد نایون تو خونه تنهاست زنگ زدم به جیهوپ که بیاد پیش نایون،قبول کرد جیهوپ با عجله رسید
جیهوپ : سلام...چرا نرفتی؟ برو
تهیونگ : اوکی مرسی جیهوپ...نایون خدافظ جیهوپ خدافظ
جیهوپ : خدافظ
نایون : خدافظ بابایی
ات رو به نزدیک ترین بیمارستان بردم و بردنش که ازش آزمایش بگیرن نشسته بودم و روی صندلی و منتظر دکتر بودم
(۲۰ دقیقه بعد)
دکتر آمد و رفتم که ازش بپرسم
تهیونگ : دکتر حال ات چطوره؟
دکتر: خوبه...یکمی سرما خورده اند...فقط باید براش دارو بگیرید
تهیونگ: مرسی...دارو هاش رو کجا میتونم بخرم؟
دکتر : داروخانه ی بیمارستان
تهیونگ : مرسی
دارو هاش رو گرفتم و رفتم توی اتاق ببینم حالش چطوره و در زدم
ات : ته..تهیونگ؟
تهیونگ : سلام...حالت خوبه؟
ات : آره...
تهیونگ : خوبه بیا دارو هات رو برات گرفتم
ات : مرسی چرا زحمت کشیدی؟
تهیونگ : نه عیبی نداره
ات : خوب کی مرخص میشم؟
تهیونگ: وقتی سرم تموم شد
ات : اوکی...نایون کجاست؟
تهیونگ: گفتم جیهوپ بره پیشش
ات : اوکی
سرم ات تموم شد و رفتیم خونه
نایون : بابا مامانییییی
ات و تهیونگ : سلام نایون
ات : جی هوپ خیلی ممنونم
جیهوپ : کاری نکردم که تو هم خیلی مراقب خودت باش...خوب من دیگه میرم
تهیونگ : کجا میری؟ یه قهوه بیا بخوریم
جیهوپ : نه مرسی تو خونه کار دارم و ات هم باید استراحت کنه
تهیونگ : مرسی هیونگ خدافظ
جیهوپ: خدافظ
نایون و ات : خدافظ
از دید ات :
همینجوری نشسته بودم روی مبل که......
✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯•✯
پایان این پارت ♡
۱۶.۳k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.