عشق درگیرpt15
پارت ۱۵
ا.ت:جز چی حرفاتو نصفه نزار
کوک:جز یونجون
ا.ت:یونجون؟ اون دیگه کیه؟
کوک:اون جزوه مافیا های موافقه
ا.ت:چی؟
ا.ت:هاه اونم مافیایه؟
ا.ت:چرا همتون مافیایین
ا.ت:این کشور فقط مافیا پس داده
کوک:هی راجب ما مافیا ها درست صحبت کن
ا.ت:هی
ا.ت:خیله خب پس جیمینو تهیونگ نمیدونن؟
کوک:نه
ا.ت:یونجون بود؟اون از کجا میدونه؟
کوک:باهاش اونجا معامله داشتم
ا.ت:هوففف
ا.ت:خب پس ما فقط میتونیم با اون دوتا دیگه همکاری کنیم
کوک:من نمیخوام مخفیگاهمو لو بدم
ا.ت:یه مفخیگاه فیک که میتونی لو بدی
کوک:هومم فکر خوبیه
ا.ت:یه جنگ تو راهه اوکی؟
کوک:چی؟
ا.ت:نمیدونم ولی تو راهه اوکی؟
ا.ت:امروز نقشه رو با پسرا میریزیم
کوک:خیله خب
گوشیشو در اوردو سرشو تو گوشی کرد
ا.ت:نقشه هم با من
کوک:نع با من
ا.ت:به من اعتماد نداری؟
کوک:نه
ا.ت:دارم از جونم مایه میزارم بخاطره تو بعد تو بهم اعتماد نداری؟
صورتشو اورد جلو از اونور میز
کوک:تو سابقه جنگ داشتی؟
ا.ت:نه
صورتشو داد عقبو سرشو کرد تو گوشیش
کوک:پس ببند
ا.ت:بی ادب
به هر حال من نمیخوام سربازاتو بچینم فقط میخوام نقشمو توضیح بدم بقیش باتو
کوک:فقط وقت گذروندن چرا بخوایم به بچه بازیه تو گوش کنیم
محکم با چاپستیک زدم وسط مرغ
که چشماش از گاسه درومد
ا.ت:گوش میکنی خوبم گوش میکنی
اب دهنشو قورت داد
کوک:امتحانش ضرر نداره*لبخند
ا.ت:خوبه
صبحانمو خوردم
واقعا ازم ترسید؟
فایتینگ ا.ت پیشرفت خوبیه
پرش زمانی *
تو اتاق نشیمن منتظر پسرا بودیم
بلاخره اومدن
از دیدنم تعجب کردن انگار خبر نداشتن که الان به عنوان همخونه ی کوکم
ا.ت:سلام*لبخند
جیمین:سلام ا.ت
تهیونگ:سلام
نشستیم
جیمین:خب برای چی اینجا جمع شدیم؟
کوک:شوگا
کوک:اون میخواد بهمون حمله کنه همتونم میدونین برای چی
جیمین: هوفف
کوک:خب ا.ت بگو
ا.ت: اوهوم
ا.ت:شوگا دنبال اینه که مخفی گاه جونگ کوک رو پیدا کنه و صندوقچه رو بدوزده
جیمین: من که منم نمیدونم
ا.ت:یه مخفیگاه فیک لازم داریم
تهیونگ:صبر کن تو از کجا میدونی شوگا همچین نقشه ای داره*تای ابرو
ا.ت:داستانش درازه فعلا نگم بهتره
ا.ت:داشتم میگفتم یه مخفیگاه فیک نیاز داریم با یه سندوقچه فیک
کوک:چی؟
کوک:عقلت سرجاشه یا شوگارو خر فرض کردی
ا.ت:چرا مودب نیستی؟
جیمین اروم زد به پای کوک
جیمین: بزار ببینم نقشش چیه
ا.ت:ممنون
ا.ت:شوگا فقط سعی داره صندوقچه رو بدوزده اوکی؟توی اون درگیری طلا فروشو نمیاره تا ببینه اصله یا نه؟
جیمین:راست میگه
کوک:خیله خب
کوک:جیمین اون کارخونه اهن یادته که سوخت
جیمین:اوهوم
کوک:نظرت چیه اونو برای مخفی گاه اماده کنیم؟
جیمین:نظری ندارم
کوک:همونه خوبه
تهیونگ:از کجا مطمعنید حمله میکنه؟
ا.ت:چون باش دلیل داره
تهیونگ:چه دلیلی؟
کوک:یکی اینو بیدار کنه خوابی؟قشنگ واضحه برای چی خرخرمونو گرفته
تهیونگ:خب بگو صندوقچه
ا.ت:بیخیال الان
ا.ت:اون محلی گفتی رو اماده کنید باشه؟
کوک:میسپرمش به تو تهیونگ خب؟
تهیونگ: خیله خب
کوک:توهم کارای صندقچه رو اماده کن
کوک:پس فردا همتون اماده باشید باشه؟
ا.ت:منم میخوام اونجا باشم
کوک:خفه
ا.ت:چرا؟ من میتونم مبارزه کنم سه سال کلاس رزمی رفتم
کوک:به درد حودت میخوره
ا.ت:هی رو دستم میمونی
جیمین:باه جرئتو
کوک:هه تو هنوز منو نشناختی ا.ت
کوک:قبل از اینکه من رو دستت بمونم تو رو دستم میمونه
ا.ت:وایی ترسیدم*ادا در اورد
کوک:خیله خب زخمی شدی دست خودته
ا.ت:باشه فط تمرین نیاز دارم با چندتا فن جدید
ا.ت:بهم یاد میدی؟
کوک:خیله خب
جیمین:باه از کی تاحالا جونگ کوک خان *تعجب
جیمین: عوض شدیا. ا.ت جادو کردی؟
جیمین:این مکنه قبلی ما نیستا
ویو کوک
حس پنهونی به ا.ت داشتم اما نمیخواستم نقط ضعف پیدا کنم واسه همین نباید تو قلبم جاش بدم
کوک:بسه جیمین
جیمین:خیله خب
تهیونگ: ولی خیلی عوض شدی
کوسن رو مبل پرت کردم طرف تهیونگ
کوک:تو همون سرتو تو گوشیت بکونی کافیه
ا.ت:نه چرا سرت گوشیه الان؟
تهیونگ: فضولیش به تو نیومده
کوک:درست صحبت کن
جیمین:اوه اوه اوه خودت چی تو چرا باهاش خوب صحبت نمیکنی؟ها
جیمین:مثه اینکه جنگه اینجا نه تو قلب تو
کوک:کافیه جیمین انقد مزه نریز تموم میشی
جیمین:خیله خب کافیه
ویو ا.ت
کوک چشه عجیب غریب رفتار میکنه
ا.ت:خب بچه ها نظرتون راجب نوشابه چیه؟
جیمین:نوشابه؟اومم نه من ویسکی میخوام(یه نوع الکل)
ا.ت:اینجا بار نیست خب؟
ا.ت:بعدشم من مشروب خور نیستم
کوک:جدا؟
ا.ت:صادقانه میگم لب نزدم
جیمین:تو دختر پاکی هستی*لبخند
ا.ت:ممنون *لبخند
جیمین:خیله خب حالا یه نوشابه میزنیم بخاطره ا.ت
ا.ت:*لبخند
بونگی چهارتا نوشابه برامون اورد
ا.ت:ممنونم
داشتیم نوشابه هامونو میخوردیم که پروندم
ا.ت:کسی اینجا دوست دختر نداره
جیمین:نه
ا.ت:حتی تهیونگ*لبخند شیطانی
تهیونگ: نع...
ببخشید دیر شد
ا.ت:جز چی حرفاتو نصفه نزار
کوک:جز یونجون
ا.ت:یونجون؟ اون دیگه کیه؟
کوک:اون جزوه مافیا های موافقه
ا.ت:چی؟
ا.ت:هاه اونم مافیایه؟
ا.ت:چرا همتون مافیایین
ا.ت:این کشور فقط مافیا پس داده
کوک:هی راجب ما مافیا ها درست صحبت کن
ا.ت:هی
ا.ت:خیله خب پس جیمینو تهیونگ نمیدونن؟
کوک:نه
ا.ت:یونجون بود؟اون از کجا میدونه؟
کوک:باهاش اونجا معامله داشتم
ا.ت:هوففف
ا.ت:خب پس ما فقط میتونیم با اون دوتا دیگه همکاری کنیم
کوک:من نمیخوام مخفیگاهمو لو بدم
ا.ت:یه مفخیگاه فیک که میتونی لو بدی
کوک:هومم فکر خوبیه
ا.ت:یه جنگ تو راهه اوکی؟
کوک:چی؟
ا.ت:نمیدونم ولی تو راهه اوکی؟
ا.ت:امروز نقشه رو با پسرا میریزیم
کوک:خیله خب
گوشیشو در اوردو سرشو تو گوشی کرد
ا.ت:نقشه هم با من
کوک:نع با من
ا.ت:به من اعتماد نداری؟
کوک:نه
ا.ت:دارم از جونم مایه میزارم بخاطره تو بعد تو بهم اعتماد نداری؟
صورتشو اورد جلو از اونور میز
کوک:تو سابقه جنگ داشتی؟
ا.ت:نه
صورتشو داد عقبو سرشو کرد تو گوشیش
کوک:پس ببند
ا.ت:بی ادب
به هر حال من نمیخوام سربازاتو بچینم فقط میخوام نقشمو توضیح بدم بقیش باتو
کوک:فقط وقت گذروندن چرا بخوایم به بچه بازیه تو گوش کنیم
محکم با چاپستیک زدم وسط مرغ
که چشماش از گاسه درومد
ا.ت:گوش میکنی خوبم گوش میکنی
اب دهنشو قورت داد
کوک:امتحانش ضرر نداره*لبخند
ا.ت:خوبه
صبحانمو خوردم
واقعا ازم ترسید؟
فایتینگ ا.ت پیشرفت خوبیه
پرش زمانی *
تو اتاق نشیمن منتظر پسرا بودیم
بلاخره اومدن
از دیدنم تعجب کردن انگار خبر نداشتن که الان به عنوان همخونه ی کوکم
ا.ت:سلام*لبخند
جیمین:سلام ا.ت
تهیونگ:سلام
نشستیم
جیمین:خب برای چی اینجا جمع شدیم؟
کوک:شوگا
کوک:اون میخواد بهمون حمله کنه همتونم میدونین برای چی
جیمین: هوفف
کوک:خب ا.ت بگو
ا.ت: اوهوم
ا.ت:شوگا دنبال اینه که مخفی گاه جونگ کوک رو پیدا کنه و صندوقچه رو بدوزده
جیمین: من که منم نمیدونم
ا.ت:یه مخفیگاه فیک لازم داریم
تهیونگ:صبر کن تو از کجا میدونی شوگا همچین نقشه ای داره*تای ابرو
ا.ت:داستانش درازه فعلا نگم بهتره
ا.ت:داشتم میگفتم یه مخفیگاه فیک نیاز داریم با یه سندوقچه فیک
کوک:چی؟
کوک:عقلت سرجاشه یا شوگارو خر فرض کردی
ا.ت:چرا مودب نیستی؟
جیمین اروم زد به پای کوک
جیمین: بزار ببینم نقشش چیه
ا.ت:ممنون
ا.ت:شوگا فقط سعی داره صندوقچه رو بدوزده اوکی؟توی اون درگیری طلا فروشو نمیاره تا ببینه اصله یا نه؟
جیمین:راست میگه
کوک:خیله خب
کوک:جیمین اون کارخونه اهن یادته که سوخت
جیمین:اوهوم
کوک:نظرت چیه اونو برای مخفی گاه اماده کنیم؟
جیمین:نظری ندارم
کوک:همونه خوبه
تهیونگ:از کجا مطمعنید حمله میکنه؟
ا.ت:چون باش دلیل داره
تهیونگ:چه دلیلی؟
کوک:یکی اینو بیدار کنه خوابی؟قشنگ واضحه برای چی خرخرمونو گرفته
تهیونگ:خب بگو صندوقچه
ا.ت:بیخیال الان
ا.ت:اون محلی گفتی رو اماده کنید باشه؟
کوک:میسپرمش به تو تهیونگ خب؟
تهیونگ: خیله خب
کوک:توهم کارای صندقچه رو اماده کن
کوک:پس فردا همتون اماده باشید باشه؟
ا.ت:منم میخوام اونجا باشم
کوک:خفه
ا.ت:چرا؟ من میتونم مبارزه کنم سه سال کلاس رزمی رفتم
کوک:به درد حودت میخوره
ا.ت:هی رو دستم میمونی
جیمین:باه جرئتو
کوک:هه تو هنوز منو نشناختی ا.ت
کوک:قبل از اینکه من رو دستت بمونم تو رو دستم میمونه
ا.ت:وایی ترسیدم*ادا در اورد
کوک:خیله خب زخمی شدی دست خودته
ا.ت:باشه فط تمرین نیاز دارم با چندتا فن جدید
ا.ت:بهم یاد میدی؟
کوک:خیله خب
جیمین:باه از کی تاحالا جونگ کوک خان *تعجب
جیمین: عوض شدیا. ا.ت جادو کردی؟
جیمین:این مکنه قبلی ما نیستا
ویو کوک
حس پنهونی به ا.ت داشتم اما نمیخواستم نقط ضعف پیدا کنم واسه همین نباید تو قلبم جاش بدم
کوک:بسه جیمین
جیمین:خیله خب
تهیونگ: ولی خیلی عوض شدی
کوسن رو مبل پرت کردم طرف تهیونگ
کوک:تو همون سرتو تو گوشیت بکونی کافیه
ا.ت:نه چرا سرت گوشیه الان؟
تهیونگ: فضولیش به تو نیومده
کوک:درست صحبت کن
جیمین:اوه اوه اوه خودت چی تو چرا باهاش خوب صحبت نمیکنی؟ها
جیمین:مثه اینکه جنگه اینجا نه تو قلب تو
کوک:کافیه جیمین انقد مزه نریز تموم میشی
جیمین:خیله خب کافیه
ویو ا.ت
کوک چشه عجیب غریب رفتار میکنه
ا.ت:خب بچه ها نظرتون راجب نوشابه چیه؟
جیمین:نوشابه؟اومم نه من ویسکی میخوام(یه نوع الکل)
ا.ت:اینجا بار نیست خب؟
ا.ت:بعدشم من مشروب خور نیستم
کوک:جدا؟
ا.ت:صادقانه میگم لب نزدم
جیمین:تو دختر پاکی هستی*لبخند
ا.ت:ممنون *لبخند
جیمین:خیله خب حالا یه نوشابه میزنیم بخاطره ا.ت
ا.ت:*لبخند
بونگی چهارتا نوشابه برامون اورد
ا.ت:ممنونم
داشتیم نوشابه هامونو میخوردیم که پروندم
ا.ت:کسی اینجا دوست دختر نداره
جیمین:نه
ا.ت:حتی تهیونگ*لبخند شیطانی
تهیونگ: نع...
ببخشید دیر شد
۷۳.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.