فن فیک مایکی پارت۱۱
ویوی ا/ت:
با کاکوچو رفتم که منو ببره سمت اتاقم
کاکوچو:چرا اومدی اینجا؟
ا/ت:...
کاکوچو:...باوشه اگه دوست نداری جواب نده
ا/ت:...نمیدونم...یه بار تو راه دانشگاه به مایکی برخورد کردم اما به پلیس نگفتم و نمیدونم حالا منو برا چی میخواد
کاکوچو:عژببببب باشه
ا/ت:میشه تو ازش بپرسی که چرا اوردنم اینجا؟
کاکوچو:ازش میپرسم...اما نمیدونم جوابم رو میده یا نه
ا/ت:باشه اریگاتو
کاکوچو:این باید اتاقت باشه
در رو باز کرد و یه اتاق با تم جنگلی بود دیواراش چوبی بود و چند تا برگ مصنوعی هم داشت و یه تخت بزرگ دو نفره که رنگ چوب بود و از توی چوباش برگ مصنوعی زده بود بیرون و یک کتاب خونه بزرگ هم بود که کلی توش کتاب بود
ا/ت:پراممممم...نمیدونستم داخل عمارت وایب خوب هم داره
کاکوچو:آره وایب کل عمارت دارکه برا همین وقتی کسی حوصلش سر میره میاد اینجا
یه پرده هم داشت که با برگ مصنوعی بود همش. زدم کنار و یه پنجره خیلی بزرگ بود که وقتی بیرون رو نگاه میکردی کاملا جنگل بود
کاکوچو:من دیگه میرم...اگه چیزی خواستی بگو
ا/ت:عام باشه...راستی لباس خواب و بیرونی چی اینجا که نداره
کاکوچو:داخل کمد هست قبل از اینکه تو بیای مایکی گفته بود به خواهرش و خریده
نکته:اینجارو کاملا بیرون از فضای انیمه تصور کنید فکر کنید خواهرش اما هنوز زنده هست و مایکی یه کوچولو از مایکی بونتن تو توکیو ریونجرز برونگرا تره و میشه گفت الان میان گرا هست
ا/ت:صب کن...مایکی خواهر داره
کاکوچو:آره هم سن خودته اسمش اما هست و یه دختر دیگه هم اینجا هست که خواهر سانزو هست
ا/ت:سانزو کیه؟
کاکوچو:...مگه اسمارو بهت نگفتن
ا/ت:نه
کاکوچو:همون مو صورتیه
ا/ت:هااااااا همون پلنگ صورتیههههه
کاکوچو:هععع...عام باشه هرچی میخوای صداش کن
ا/ت:باشه و اینکه الان خواهر پلنگ صورتیه و مایکی کجان
کاکوچو:رفتن خرید با پول کوکو
ا/ت:کوکو؟
کاکوچو:لابد اونم نمیشناسی
ا/ت:عامممم...همون پسره دختر نما
کاکوچو:ارهههه...ولی اگه بفهمه که دخترا با پول اون رفتن خرید اوضاع خراب میشه و انگار اینجا واقعا یه تيمارستان واقعی هست
ا/ت:عژببببب
تا همینجا مینویسم مغزم نتونست ادامه بده
با کاکوچو رفتم که منو ببره سمت اتاقم
کاکوچو:چرا اومدی اینجا؟
ا/ت:...
کاکوچو:...باوشه اگه دوست نداری جواب نده
ا/ت:...نمیدونم...یه بار تو راه دانشگاه به مایکی برخورد کردم اما به پلیس نگفتم و نمیدونم حالا منو برا چی میخواد
کاکوچو:عژببببب باشه
ا/ت:میشه تو ازش بپرسی که چرا اوردنم اینجا؟
کاکوچو:ازش میپرسم...اما نمیدونم جوابم رو میده یا نه
ا/ت:باشه اریگاتو
کاکوچو:این باید اتاقت باشه
در رو باز کرد و یه اتاق با تم جنگلی بود دیواراش چوبی بود و چند تا برگ مصنوعی هم داشت و یه تخت بزرگ دو نفره که رنگ چوب بود و از توی چوباش برگ مصنوعی زده بود بیرون و یک کتاب خونه بزرگ هم بود که کلی توش کتاب بود
ا/ت:پراممممم...نمیدونستم داخل عمارت وایب خوب هم داره
کاکوچو:آره وایب کل عمارت دارکه برا همین وقتی کسی حوصلش سر میره میاد اینجا
یه پرده هم داشت که با برگ مصنوعی بود همش. زدم کنار و یه پنجره خیلی بزرگ بود که وقتی بیرون رو نگاه میکردی کاملا جنگل بود
کاکوچو:من دیگه میرم...اگه چیزی خواستی بگو
ا/ت:عام باشه...راستی لباس خواب و بیرونی چی اینجا که نداره
کاکوچو:داخل کمد هست قبل از اینکه تو بیای مایکی گفته بود به خواهرش و خریده
نکته:اینجارو کاملا بیرون از فضای انیمه تصور کنید فکر کنید خواهرش اما هنوز زنده هست و مایکی یه کوچولو از مایکی بونتن تو توکیو ریونجرز برونگرا تره و میشه گفت الان میان گرا هست
ا/ت:صب کن...مایکی خواهر داره
کاکوچو:آره هم سن خودته اسمش اما هست و یه دختر دیگه هم اینجا هست که خواهر سانزو هست
ا/ت:سانزو کیه؟
کاکوچو:...مگه اسمارو بهت نگفتن
ا/ت:نه
کاکوچو:همون مو صورتیه
ا/ت:هااااااا همون پلنگ صورتیههههه
کاکوچو:هععع...عام باشه هرچی میخوای صداش کن
ا/ت:باشه و اینکه الان خواهر پلنگ صورتیه و مایکی کجان
کاکوچو:رفتن خرید با پول کوکو
ا/ت:کوکو؟
کاکوچو:لابد اونم نمیشناسی
ا/ت:عامممم...همون پسره دختر نما
کاکوچو:ارهههه...ولی اگه بفهمه که دخترا با پول اون رفتن خرید اوضاع خراب میشه و انگار اینجا واقعا یه تيمارستان واقعی هست
ا/ت:عژببببب
تا همینجا مینویسم مغزم نتونست ادامه بده
۹.۳k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.