عشقی در افسانه ها پارت ۷
از اینکه حمایت کردید ممنونم لطفاً اگر از پارت رو میخونید حتماً کامنت و لایک کنید تا ادامه بدم🌱✨️
اما:یاح یاح یاح من هم میام
دراکن: لازم نیست سان به اسمم اضافه کنی
فانوسن جای خطر ناکی نیست ا.ت
ا.ت: نه بابا جای خطر ناکی نیست
پرش زمانی ساعت ۹:۳۰ در راه معبد موساشی
اما پشت دراکن نشسته بود و محکم بقل اش کرده بود
شماهم پشت مایکی نشسته بودین
شما به اسرار اما لباس فرم معبد اژدهای سیاه رو پوشیده بودید و نقاب زدید
وقتی که وارد معبد شدید همه خم شدن
یکدفه دیدید که یه دختر دیگه هم اونجا هست بله هینا
همه از این که یک خشم شب از اژدهای سیاه به معبد موساشی آمده برگاشون ریخته بود
چون شما خیلی قوی هستید و تنهایی ۳۰ نفر رو هریفید😮💨(ای تو روحت ب من هم یاد بده)
باجی اروم کنار مایکی: ببینم مایکی ا.ت چان همون خشم شب هست؟
مایکی با صدا بلند: ببینم دوریاکی چان تو همون خشم شب هستی؟
ا.ت: وا مایکی من همین یه ساعت پیش این رو به شما ۳ تا گفتم
دراکن از سر تاسف سر اش رو پاین ميندازه
مایکی میپره بقل شما و میگه وای خدای من روتو کراشم خشم شب تو کل جهان معروفه
همه داشتن از حسودی میمردند چون خشم شب قویترین مبارز هست و همه دوست دارن ازش امضا بگیرن
یک دفعه از اون ور اما که دست هینا رو گرفته بود آمد و سمت مایکی و یه لشکر گفت ما قراره صحبت کنیم
برید سر جلسه تون
همه کفری شده بودن که اما ا.ت رو برده
(نکته: کمتر کسایی اسم واقعیی شما رو ميدونند و چهرتون رو دیدن چون شما همش نقاب میزنید )
باجی: آخه این خواهر تو داری من تازه متوجه شدم این دختر همون خشم شبه معروف هست
مایکی:چی بگم اخه؟
این بد بخت راضی نبود با لباس فرمش به گنگ بیاد اما این لباس رو به زور تنش کرد دوریاکی چان هم به خاطر اما هیچی نگفت
هینا رو هم اما خبر کرده که بیاد
خوب بگذریم جلسه رو شروع میکنیم
تاکه میچی میتسویا باجی چیفویو شما آخر جلسه بمونید باهاتون کار دارم
تاکه میچی در ذهن: وای بدبخت شدیم معلوم نیست این مایکی با ما چیکار داره؟
(خوب خودتون میدونید داخل جلسه چی میگن دیگه؟)
ویو اما اینا:
خوب خشم شب این دختری که اینجا میبینی هیناست
هینا: سلام خوشبختم
ا.ت: من هم ا.ت هست همچنین
اما: ا.ت میای ما با همدیگه سه تا دوست باشیم؟
ا.ت:خوب حقیقتاً من غیر از هاشیرا ها و استاد هام دوستی ندارم پس قبوله(با لبخند)
اما:خوب بچهها بیاید درباره کراشامون غیبت کنیم
خوب اول من شروع میکنم من حقیقتاً به دراکن علاقه دارم ولی دراکن به من هیچ وقت محل نمیده
نویسنده:خوب بله هی هینا درباره تاکهمیچی غیبت میکرد اما در باره دراکن تو هم هی دل داریشون میدادی
اما هم خبر نداشت که دراکن داره نگاش میکنه و فشاری میخوره
حدس بزنید که مایکی با اونا چیکار داشت؟✨️🌱
اما:یاح یاح یاح من هم میام
دراکن: لازم نیست سان به اسمم اضافه کنی
فانوسن جای خطر ناکی نیست ا.ت
ا.ت: نه بابا جای خطر ناکی نیست
پرش زمانی ساعت ۹:۳۰ در راه معبد موساشی
اما پشت دراکن نشسته بود و محکم بقل اش کرده بود
شماهم پشت مایکی نشسته بودین
شما به اسرار اما لباس فرم معبد اژدهای سیاه رو پوشیده بودید و نقاب زدید
وقتی که وارد معبد شدید همه خم شدن
یکدفه دیدید که یه دختر دیگه هم اونجا هست بله هینا
همه از این که یک خشم شب از اژدهای سیاه به معبد موساشی آمده برگاشون ریخته بود
چون شما خیلی قوی هستید و تنهایی ۳۰ نفر رو هریفید😮💨(ای تو روحت ب من هم یاد بده)
باجی اروم کنار مایکی: ببینم مایکی ا.ت چان همون خشم شب هست؟
مایکی با صدا بلند: ببینم دوریاکی چان تو همون خشم شب هستی؟
ا.ت: وا مایکی من همین یه ساعت پیش این رو به شما ۳ تا گفتم
دراکن از سر تاسف سر اش رو پاین ميندازه
مایکی میپره بقل شما و میگه وای خدای من روتو کراشم خشم شب تو کل جهان معروفه
همه داشتن از حسودی میمردند چون خشم شب قویترین مبارز هست و همه دوست دارن ازش امضا بگیرن
یک دفعه از اون ور اما که دست هینا رو گرفته بود آمد و سمت مایکی و یه لشکر گفت ما قراره صحبت کنیم
برید سر جلسه تون
همه کفری شده بودن که اما ا.ت رو برده
(نکته: کمتر کسایی اسم واقعیی شما رو ميدونند و چهرتون رو دیدن چون شما همش نقاب میزنید )
باجی: آخه این خواهر تو داری من تازه متوجه شدم این دختر همون خشم شبه معروف هست
مایکی:چی بگم اخه؟
این بد بخت راضی نبود با لباس فرمش به گنگ بیاد اما این لباس رو به زور تنش کرد دوریاکی چان هم به خاطر اما هیچی نگفت
هینا رو هم اما خبر کرده که بیاد
خوب بگذریم جلسه رو شروع میکنیم
تاکه میچی میتسویا باجی چیفویو شما آخر جلسه بمونید باهاتون کار دارم
تاکه میچی در ذهن: وای بدبخت شدیم معلوم نیست این مایکی با ما چیکار داره؟
(خوب خودتون میدونید داخل جلسه چی میگن دیگه؟)
ویو اما اینا:
خوب خشم شب این دختری که اینجا میبینی هیناست
هینا: سلام خوشبختم
ا.ت: من هم ا.ت هست همچنین
اما: ا.ت میای ما با همدیگه سه تا دوست باشیم؟
ا.ت:خوب حقیقتاً من غیر از هاشیرا ها و استاد هام دوستی ندارم پس قبوله(با لبخند)
اما:خوب بچهها بیاید درباره کراشامون غیبت کنیم
خوب اول من شروع میکنم من حقیقتاً به دراکن علاقه دارم ولی دراکن به من هیچ وقت محل نمیده
نویسنده:خوب بله هی هینا درباره تاکهمیچی غیبت میکرد اما در باره دراکن تو هم هی دل داریشون میدادی
اما هم خبر نداشت که دراکن داره نگاش میکنه و فشاری میخوره
حدس بزنید که مایکی با اونا چیکار داشت؟✨️🌱
۷.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.