𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙_52
ویو ا/ت
چرا اخه الان.؟ چرا انقدر هم زمان. مغزم دیگه از کار افتاده بود. یعنی الان چه اتفاقی قرار بیوفته؟ تهیونگ هعی صدام میزد. دیگه نمیدونم باید چیکار کنم.
ولی ی فکری به سرم زد.
ا/ت: فلیکس. میشه اول به من شلیک کنی.
تهیونگ: چی دا...
ا/ت: خفه شو.
فلیکس: با کمال میل.
(فیلکس اسلحه رو گرفت سمت ا/ت که ا/ت دستش رو پیچوند و با ی گلوله تمامش کرد.
سریع دست دینا رو گرفت و باهم به سمت ماشین رفتم سوار شدن)
ا/ت:(نفس، نفس)
دینا: ا/ت حالت خوبه؟(بقضی نگران)
ا/ت: اره من خوبم، فقط تو چرا گریه میکنی؟
دینا: خوشحالم
ا/ت:(لبخند)
(اما ایا واقعا گریه دینا بخاطر خوشحالی بود؟)
(شوگا و تهیونگ امدن سوار شدن)
ا/ت: شوگا این ایجا چیکار میکنه؟(اشاره به تهیونگ)
شوگا: حتما ی دلیلی دارم.(سرد)
(ویو به چند ساعت قبل)
(دینا ا/ت سوار ماشین شدن شوگا هم خواست بره که تهیونگ شونش رو گرفت)
شوگا: هوم؟
تهیونگ: شوگا باید حرف بزنیم.
شوگا: درباره ی؟
تهیونگ؛ ا/ت.
شوگا: ا/ت رو از کجا میشناسی؟
تهیونگ: قضیش مفصله.
شوگا: بیا بریم عمارتم در موردش حرف میزنیم.
(با هم رفتن سمت عمارت)
𝕻𝖆𝖗𝖙_52
ویو ا/ت
چرا اخه الان.؟ چرا انقدر هم زمان. مغزم دیگه از کار افتاده بود. یعنی الان چه اتفاقی قرار بیوفته؟ تهیونگ هعی صدام میزد. دیگه نمیدونم باید چیکار کنم.
ولی ی فکری به سرم زد.
ا/ت: فلیکس. میشه اول به من شلیک کنی.
تهیونگ: چی دا...
ا/ت: خفه شو.
فلیکس: با کمال میل.
(فیلکس اسلحه رو گرفت سمت ا/ت که ا/ت دستش رو پیچوند و با ی گلوله تمامش کرد.
سریع دست دینا رو گرفت و باهم به سمت ماشین رفتم سوار شدن)
ا/ت:(نفس، نفس)
دینا: ا/ت حالت خوبه؟(بقضی نگران)
ا/ت: اره من خوبم، فقط تو چرا گریه میکنی؟
دینا: خوشحالم
ا/ت:(لبخند)
(اما ایا واقعا گریه دینا بخاطر خوشحالی بود؟)
(شوگا و تهیونگ امدن سوار شدن)
ا/ت: شوگا این ایجا چیکار میکنه؟(اشاره به تهیونگ)
شوگا: حتما ی دلیلی دارم.(سرد)
(ویو به چند ساعت قبل)
(دینا ا/ت سوار ماشین شدن شوگا هم خواست بره که تهیونگ شونش رو گرفت)
شوگا: هوم؟
تهیونگ: شوگا باید حرف بزنیم.
شوگا: درباره ی؟
تهیونگ؛ ا/ت.
شوگا: ا/ت رو از کجا میشناسی؟
تهیونگ: قضیش مفصله.
شوگا: بیا بریم عمارتم در موردش حرف میزنیم.
(با هم رفتن سمت عمارت)
۲.۴k
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.