این شب و روزها در یک اختناق شدید به سر می برم.
حالم شبیه یک آدمِ خوشحالِ نجات یافته از غرق شدن است که هنوز از آب درش نیاوردهاند،
دلش برای دریا تنگ شده است.
راستش کمتر کسی یا شاید هیچ کسی،
قرار نیست حال مرا بفهمد.
اصلا حال که فهمیدنی نیست.
حالی که فهمیدنی باشد حال نیست.
نمایش است.
شاید هم یک دروغ.
حالت را مردم این دنیا نباید بفهمند.
نه اینکه نباید.
نمیتوانند بفهمند.
چون فقط برای دل خودت است و بس.
ولی ای کاش که حالا کسی نیس حالم را بفهمد،
شانهای بود که سرم را رویش بگذارم و بالا بیاورم این اختناق را.
#دلنوشته
▪︎- ¹⁷ اسفند ماهِ ¹⁴⁰¹ -▪︎
¹³.⁵⁶
دلش برای دریا تنگ شده است.
راستش کمتر کسی یا شاید هیچ کسی،
قرار نیست حال مرا بفهمد.
اصلا حال که فهمیدنی نیست.
حالی که فهمیدنی باشد حال نیست.
نمایش است.
شاید هم یک دروغ.
حالت را مردم این دنیا نباید بفهمند.
نه اینکه نباید.
نمیتوانند بفهمند.
چون فقط برای دل خودت است و بس.
ولی ای کاش که حالا کسی نیس حالم را بفهمد،
شانهای بود که سرم را رویش بگذارم و بالا بیاورم این اختناق را.
#دلنوشته
▪︎- ¹⁷ اسفند ماهِ ¹⁴⁰¹ -▪︎
¹³.⁵⁶
۱۵.۴k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.