اتوریتاریانیسم
اتوریتاریانیسم
می توان گفت که این فلسفه در نقطه مقابل اندیویدوالیسم یعنی فلسفه اصالت فرد قرار دارد و عبارت است از فلسفه و سیستم حکومتی که در آن آزادی فردی هم از حیث تئوری و هم از حیث عمل،هم در ظاهر و هم در باطن کاملا تحت الشعاع اتوریته و قدرت دولت قرار گرفته.
و در این نوع حکومت،معمولا قدرت،متمرکز در یک گروه معدود و کوچک پیشوایان است.رژیم دیکتاتوری یکی از اشکال افراطی حکومت اتوریتاریان است.
رشد و سیر فلسفه:
1.واضع اولیه آن فلاسفه قدیم یونان مانند فیثاغورث،دموکریتوس،سقراط ،افلاطون و ارسطو بوده اند و ارسطو چنین استدلال کرد که کل مقدم بر جزء است پس دولت مقدم بر فرد است.
2.استاتیک ها یا رواقیون دولت ملی را مردود دانسته برای دولت جهانی اتوریته مطلق قایل گردیدند.
3.فلاسفه قرون وسطای مسیحی (از 400 میلادی تا آغاز رنسانس یعنی قرن 13 و 14 میلادی) به خصوص شعبه ای از فلاسفه اسکالستیک مرسوم به رئالیست ها طرفدار این عقیده بودند.
4.الف..ژان بودن فرانسوی (قرن 16) واضع فرضیه حق حاکمیت و قدرت مطلقه سلطنت که آن را دولت نیز می خواند این فلسفه را تقویت نموده.
۴.ب..ماکیاولی طرفدار قدرت مطلقه زمامدار است.
5.در قرن 17 توماس هابس طرفدار اتوریته زمامدار گردید.در قرن 18 که به قرن فردیت موسوم است اتوریتاریانیسم طرفدار چندانی نداشت.
6.در قرن 19 هگل،کارل مارکس،انگلس،لاسال،نیچه طرفدار اتوریته مطلق دولت گردیدند.
7.در قرن 20 لنین،استالین (در مرام کمونیسم) هیتلر و موسولینی (در مرام فاشیسم) قدرت مطلقه دولت و پیشوا را حمایت نموده اند.
#اتوریتاریانیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
می توان گفت که این فلسفه در نقطه مقابل اندیویدوالیسم یعنی فلسفه اصالت فرد قرار دارد و عبارت است از فلسفه و سیستم حکومتی که در آن آزادی فردی هم از حیث تئوری و هم از حیث عمل،هم در ظاهر و هم در باطن کاملا تحت الشعاع اتوریته و قدرت دولت قرار گرفته.
و در این نوع حکومت،معمولا قدرت،متمرکز در یک گروه معدود و کوچک پیشوایان است.رژیم دیکتاتوری یکی از اشکال افراطی حکومت اتوریتاریان است.
رشد و سیر فلسفه:
1.واضع اولیه آن فلاسفه قدیم یونان مانند فیثاغورث،دموکریتوس،سقراط ،افلاطون و ارسطو بوده اند و ارسطو چنین استدلال کرد که کل مقدم بر جزء است پس دولت مقدم بر فرد است.
2.استاتیک ها یا رواقیون دولت ملی را مردود دانسته برای دولت جهانی اتوریته مطلق قایل گردیدند.
3.فلاسفه قرون وسطای مسیحی (از 400 میلادی تا آغاز رنسانس یعنی قرن 13 و 14 میلادی) به خصوص شعبه ای از فلاسفه اسکالستیک مرسوم به رئالیست ها طرفدار این عقیده بودند.
4.الف..ژان بودن فرانسوی (قرن 16) واضع فرضیه حق حاکمیت و قدرت مطلقه سلطنت که آن را دولت نیز می خواند این فلسفه را تقویت نموده.
۴.ب..ماکیاولی طرفدار قدرت مطلقه زمامدار است.
5.در قرن 17 توماس هابس طرفدار اتوریته زمامدار گردید.در قرن 18 که به قرن فردیت موسوم است اتوریتاریانیسم طرفدار چندانی نداشت.
6.در قرن 19 هگل،کارل مارکس،انگلس،لاسال،نیچه طرفدار اتوریته مطلق دولت گردیدند.
7.در قرن 20 لنین،استالین (در مرام کمونیسم) هیتلر و موسولینی (در مرام فاشیسم) قدرت مطلقه دولت و پیشوا را حمایت نموده اند.
#اتوریتاریانیسم
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
۶.۴k
۲۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.