تصور کن جین پارت 2
با جیسو صبحانه رو خوردیم و بعد با دخترا رفتیم بیرون خرید
تو بازار داشتیم می چرخیدیم که چند تا پسر از کنارمون رد شدن رفتن که درست مثل ما ماسک زده بودن یکی شون داشت رد می شد که شونه اش خورد بهم و افتادم زمین و خرید هایی که کرده بودم پخش زمین شد
جسی:چته اقا زدی وسایلمو ریختی
جین:اوه ببخشید خانم بزارین کمکتون کنم
جسی:نمی خواد شما برو به بقیه مردم تنه بزن
جین:می خوام کمکت کنم بعد می گی برو اتفاقا دلتم بخواد می دونی من کیم؟
جسی:هر کس می خوای باشی باش به درک کمک نمی خوام
لیسا و جیسو:جسی بسه بلند شو ما کمکت می کنیم
جنی:ممنون اقا شما برین ما کمکش می کنیم
تهیونگ:دختر های پرو جین نمی خواد کمکشون کنی راه بیوفت بریم
جسی:جنی اروممممم تو رو خدا تو دیگه مثل من قاطی نکن
بچه ها کمکم کردن وسایلا رو جمع کردیم و رفتیم
رزی:بریم یه چیز بخوریم گشنم شده
لیسا:اره فکر خوبیه نظر تو چیه جسی
جسی:من که اصلا معدم از گشنگی سوراخه بریم رستوارن غذا بخوریم
جنی:باشه فقط باید بریم یه جایی که خلوت باشه یه وقت دیدی از صدامون ما رو شناختن
رفتیم به یه رستوران خلوت و نشستیم بعد چند دقیقه گارسون اومد
گارسون:چی میل داریت براتون بیارم
جنی:جوکبال
لیسا:خورشت کیمچی
جیسو:نودل
رزی:منم نودل
جسی:اممممم منم همون نودل دوست دارم
گارسون:چیز دیگه نمی خواین
جیسو:چرا چرا سالاد
گارسون:بله
بعد رفت و ما نشستیم حرف زدیم همینطور داشتیم حرف می زدیم که چشمم به میزی خورد که همون پسرا دورش جمع شده بودن
جسی:هی جنی
جنی:بله
جسی:می خوای از اون پسره که بهت گفت پرو یه حالی بگیری بهش درس بدی
جنی:اره چه جووورم
جسی:پس الان وقتشه نگاه کن اونجا نشستن
رزی:بچه ها چی کار می کنید خل شدین خیر سرمون ایدلیم
جنی:خب باشیم اتفاقا حالا که هستیم اون پسر نباید می گفت پرو شما هم دخالت نکنید بسپرینشون به ما دو تا
جسی:اون نوشیدنی ها رو می بینی بالا سرشون میریم یکی ور می داریم بعد مثلا داریم می خوریم یه هویی می ریزیم روشون نقشه ام چطوره
جنی:عالی
رفتیم و از اونجا یه نوشیدنی برداشتیم خواستم قشنگ یه چیز باشه که رو لباس سفیدش کاملاااا معلوم باشه پس یه اب البالو برداشتم جنی هم اب انبه دیگه هیچی به فنا می رفتن بی چاره ها ولی حقشون بود
جسی:ببخشید خانم می شه دو تا لیوان به من و دوستم بدین
جنی:اره فقط خیلی بزرگ باشه
گارسون:بفرمایید
جسی:ممنون
شربت ها رو ریختیم تو لیوان بعد خواستم یه بهونه پیدا کنم که بتونم بریزم روش خم شدم از اون دور که نی ها بود یه نی بردارم و از قسط ریختمش رو اون پسر
جین:وای نه لباسم😵😦😠😠😠
جنی:ای بابا جسی باز گند زدی ببین اینطوری باید برداریش
و جنی هم ریخت رو اون
تو بازار داشتیم می چرخیدیم که چند تا پسر از کنارمون رد شدن رفتن که درست مثل ما ماسک زده بودن یکی شون داشت رد می شد که شونه اش خورد بهم و افتادم زمین و خرید هایی که کرده بودم پخش زمین شد
جسی:چته اقا زدی وسایلمو ریختی
جین:اوه ببخشید خانم بزارین کمکتون کنم
جسی:نمی خواد شما برو به بقیه مردم تنه بزن
جین:می خوام کمکت کنم بعد می گی برو اتفاقا دلتم بخواد می دونی من کیم؟
جسی:هر کس می خوای باشی باش به درک کمک نمی خوام
لیسا و جیسو:جسی بسه بلند شو ما کمکت می کنیم
جنی:ممنون اقا شما برین ما کمکش می کنیم
تهیونگ:دختر های پرو جین نمی خواد کمکشون کنی راه بیوفت بریم
جسی:جنی اروممممم تو رو خدا تو دیگه مثل من قاطی نکن
بچه ها کمکم کردن وسایلا رو جمع کردیم و رفتیم
رزی:بریم یه چیز بخوریم گشنم شده
لیسا:اره فکر خوبیه نظر تو چیه جسی
جسی:من که اصلا معدم از گشنگی سوراخه بریم رستوارن غذا بخوریم
جنی:باشه فقط باید بریم یه جایی که خلوت باشه یه وقت دیدی از صدامون ما رو شناختن
رفتیم به یه رستوران خلوت و نشستیم بعد چند دقیقه گارسون اومد
گارسون:چی میل داریت براتون بیارم
جنی:جوکبال
لیسا:خورشت کیمچی
جیسو:نودل
رزی:منم نودل
جسی:اممممم منم همون نودل دوست دارم
گارسون:چیز دیگه نمی خواین
جیسو:چرا چرا سالاد
گارسون:بله
بعد رفت و ما نشستیم حرف زدیم همینطور داشتیم حرف می زدیم که چشمم به میزی خورد که همون پسرا دورش جمع شده بودن
جسی:هی جنی
جنی:بله
جسی:می خوای از اون پسره که بهت گفت پرو یه حالی بگیری بهش درس بدی
جنی:اره چه جووورم
جسی:پس الان وقتشه نگاه کن اونجا نشستن
رزی:بچه ها چی کار می کنید خل شدین خیر سرمون ایدلیم
جنی:خب باشیم اتفاقا حالا که هستیم اون پسر نباید می گفت پرو شما هم دخالت نکنید بسپرینشون به ما دو تا
جسی:اون نوشیدنی ها رو می بینی بالا سرشون میریم یکی ور می داریم بعد مثلا داریم می خوریم یه هویی می ریزیم روشون نقشه ام چطوره
جنی:عالی
رفتیم و از اونجا یه نوشیدنی برداشتیم خواستم قشنگ یه چیز باشه که رو لباس سفیدش کاملاااا معلوم باشه پس یه اب البالو برداشتم جنی هم اب انبه دیگه هیچی به فنا می رفتن بی چاره ها ولی حقشون بود
جسی:ببخشید خانم می شه دو تا لیوان به من و دوستم بدین
جنی:اره فقط خیلی بزرگ باشه
گارسون:بفرمایید
جسی:ممنون
شربت ها رو ریختیم تو لیوان بعد خواستم یه بهونه پیدا کنم که بتونم بریزم روش خم شدم از اون دور که نی ها بود یه نی بردارم و از قسط ریختمش رو اون پسر
جین:وای نه لباسم😵😦😠😠😠
جنی:ای بابا جسی باز گند زدی ببین اینطوری باید برداریش
و جنی هم ریخت رو اون
۷.۷k
۲۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.