فیک «اون دوست دخترمه» part 3

آجوما: چیشده دخترم ؟
ات: لباسای من کجاست میخوام برمم خونمون اتیش گرفته فکر کنم
آجوما: نمیشه ارباب گفت حتی اگه زمینم اتیش گرفت نزارم بری
ات: من میخوام برمم این لعنتی کی میاد خونهه
آجوما : الاناس که بیاد یکم دیگه تحمل کن
نیم ساعت بعد
(صدای زنگ در)
آجوما : بیا اینهمه جیغ جیغ کردی اومد
ات: خداروشکر
آجوما : ارباب کتتونو بدید اویزون کنم
کوک: خیلی ممنون خاله جون
ات: خیلی ممنونم که دیشب منو اوردی خونت با اینکه نمیدونم چرا ولی میشه بزاری برم
کوک: اولن بخاطر این اوردمت که دوتا عوضی داشتن بهت دست درازی میکردن دومن باشه میزارم بری ولی یه لطفی باید در حقم بکنی لطف که نه باید جبران کنی کارمو
ات: چیکار کنم برات؟
کوک: شب یکی از دوستام میاد خونم نقش دوست دخترمو بازی کن و البته یکمم پذیرایی کن ازش
ات: چیی ؟ دوست دختر؟عمرا
کوک: نمیخورمت که فقط نقششو بازی کن
ات: حتی نمیدونم اسمت چیه
کوک: دیشب بهت گفتم چقدر حافظت ماهیه (🐟)
ات: خب مست بودم یادم نیست


دستم کند 😭🌝