اهممممم پارت ۱۰ آپ شد
آجوما از اتاق رفت بیرون
ات تا جایی ک تونست گریه کرد
شاید اون عاشقش شدع
خیلی هم دوسش داش
آیا این رفتار غیرتی شدن کوک گریه های شدید ات عادی بود؟
شاید واقعا دوسش داشته
تا خود صب جلو اتاق کوک نشست
صب زنگ خورد و ات با همون لباس دیشب ک ته بهش داده بود با گودی زیر چشاش و لب های خشک شده بدون در زدن رف تو اتاق کوک
کوک ویو
ات شبیه مرده های متحرک شده بود
انگار یکی کتکش زده
ک :کسی کتکت زده ؟
ات: عامم خب راستش یکی بدتر از کمک بهم حرف زده
ک : کی
ا : خودت خوب میدونی
ک : شاید بخاطر حرفای دیشب بوده
ا : ارع
ات بعد از گفت این حرف هق هق هقش شروع شد
نشست رو زمین و گریه مرد گریه های ات ی جوری بود ک دل سنگم آب میکرد
کوک ویو :
وقتی داره گریه میکنه انگا بهم خنجر میزنن
انقد گریه کرد ک زمین پر اشک بود لباسش خیس شده بود
دیگه تحمول نداشت ک گریه هاشو ببینه
ک : ات بسکن
ا : با این حرفش بد تر شروع کردم بگریه کردن
ک : مگه نگفتم بس کننننن ( باداد )
ات ویو :
هر جفتمون تعجب کریم
ک کوک با قیافه اخمالو گف
گشنمه زود تر صبحونه رو بیار
( ۳ هفته بعد )
کوک رو بردم دکتر
دکتر روش های ماساژش زو بهم گف
و گفت
د : هروز روزی ۵ دقیقه این رو انجام بده
بعد از ۲۰ دقیقه
دیگه وقت تموم شد و من کوک رو روی ویلرگذاشتم و ب بیرون اومدم
بعد رفتم ب خونه
ک دیدیم ته تو ی حیاط نشسته
ک ی لحظه ب کوک نگاه کردم بدنم ب لرز افتاد
ک : کی اومدی
ت : حدودا ی ۲۰ دقیقه ایی میشه
ت : اووووو ماد مازل هم اینجاس
رفته بودید قرار بزارید ( با حالت تعجب پرسید )
ا : نننننن این طور ک فک میکنی نی
ک : اتفاقا من با .............
ا : سرگرد اهممممممم
ک : باشههههه
ت : رفتمدست ات رو گرفتمو بوسیدمش( منحرفنشید دستشو بو سیده ) 😂🗿
ک : عصبی شدم ولی خودمو نگه داشتم
ا : یا تهیونگا معذب شدم
ت : اهههههه از این ک تهیونگا صدام کنی صدام کن اوپا
کوک ویو :
با این حرف قرمز شدم
و میخواستم تهیونگ رو خفه کنم ک ات گف
ا : ن من با تهیونگا راحت ترم
ت : باش هرجور دوس داری
کوک ویو :
با این حرف ات انگا آب رو ریخت رو آتیش وجودم
و آروم شدم
ات تا جایی ک تونست گریه کرد
شاید اون عاشقش شدع
خیلی هم دوسش داش
آیا این رفتار غیرتی شدن کوک گریه های شدید ات عادی بود؟
شاید واقعا دوسش داشته
تا خود صب جلو اتاق کوک نشست
صب زنگ خورد و ات با همون لباس دیشب ک ته بهش داده بود با گودی زیر چشاش و لب های خشک شده بدون در زدن رف تو اتاق کوک
کوک ویو
ات شبیه مرده های متحرک شده بود
انگار یکی کتکش زده
ک :کسی کتکت زده ؟
ات: عامم خب راستش یکی بدتر از کمک بهم حرف زده
ک : کی
ا : خودت خوب میدونی
ک : شاید بخاطر حرفای دیشب بوده
ا : ارع
ات بعد از گفت این حرف هق هق هقش شروع شد
نشست رو زمین و گریه مرد گریه های ات ی جوری بود ک دل سنگم آب میکرد
کوک ویو :
وقتی داره گریه میکنه انگا بهم خنجر میزنن
انقد گریه کرد ک زمین پر اشک بود لباسش خیس شده بود
دیگه تحمول نداشت ک گریه هاشو ببینه
ک : ات بسکن
ا : با این حرفش بد تر شروع کردم بگریه کردن
ک : مگه نگفتم بس کننننن ( باداد )
ات ویو :
هر جفتمون تعجب کریم
ک کوک با قیافه اخمالو گف
گشنمه زود تر صبحونه رو بیار
( ۳ هفته بعد )
کوک رو بردم دکتر
دکتر روش های ماساژش زو بهم گف
و گفت
د : هروز روزی ۵ دقیقه این رو انجام بده
بعد از ۲۰ دقیقه
دیگه وقت تموم شد و من کوک رو روی ویلرگذاشتم و ب بیرون اومدم
بعد رفتم ب خونه
ک دیدیم ته تو ی حیاط نشسته
ک ی لحظه ب کوک نگاه کردم بدنم ب لرز افتاد
ک : کی اومدی
ت : حدودا ی ۲۰ دقیقه ایی میشه
ت : اووووو ماد مازل هم اینجاس
رفته بودید قرار بزارید ( با حالت تعجب پرسید )
ا : نننننن این طور ک فک میکنی نی
ک : اتفاقا من با .............
ا : سرگرد اهممممممم
ک : باشههههه
ت : رفتمدست ات رو گرفتمو بوسیدمش( منحرفنشید دستشو بو سیده ) 😂🗿
ک : عصبی شدم ولی خودمو نگه داشتم
ا : یا تهیونگا معذب شدم
ت : اهههههه از این ک تهیونگا صدام کنی صدام کن اوپا
کوک ویو :
با این حرف قرمز شدم
و میخواستم تهیونگ رو خفه کنم ک ات گف
ا : ن من با تهیونگا راحت ترم
ت : باش هرجور دوس داری
کوک ویو :
با این حرف ات انگا آب رو ریخت رو آتیش وجودم
و آروم شدم
۲۵.۷k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.