عمارت شب ۱۶
_خب بردیا پسر جذابیه
_اوهههه پس توهم داری میگی من جذابم
با صدای پشت سرم سه متر پریدم هوا یاخدا این از کجا پیداش شد باران رو دیدم که داره میخنده
_وا چرا اینجوری میاخی نمیتونی اظهار وجود کنی
_ببخشید خانم
بعد بهم چشم قره رفت
باران به به حالت بامزه گفت_وا داداش چرا اومدی ترسوندیش دیدی بچت افتاد زارت مرد
وااااا این چه مرگشه چی میگه بچه کدوم بچه واییییییییییی باران میکشمت. چرا دروغ میگی
بردیا که معلوم بود خیلی تعجب کرده گفت_بچه چه بچهای کدوم بچه نکنه......
و بعد نیششو برام باز کرد
_نههههه
یکجوری دادا زدم که کل کسایی که توی کافه بودن برگشتن و نگام کردن یه لبخند گله گشاد زدم و یه نگاه خیلی بد به باران کردم و رو به بردیا گفت_نه بابا دروغ میگه بچه کجا بود
_گفتم که با همین بار اول که نمیشه البته میشه ها اما خیلی مراعات کردن
وای شدم انگار لبو این خواهر برادری میخوان منو دق بدن میخواستم بحث و عوض کنم_اها راستی تو اینجا چیکار میکنی
_
_اوهههه پس توهم داری میگی من جذابم
با صدای پشت سرم سه متر پریدم هوا یاخدا این از کجا پیداش شد باران رو دیدم که داره میخنده
_وا چرا اینجوری میاخی نمیتونی اظهار وجود کنی
_ببخشید خانم
بعد بهم چشم قره رفت
باران به به حالت بامزه گفت_وا داداش چرا اومدی ترسوندیش دیدی بچت افتاد زارت مرد
وااااا این چه مرگشه چی میگه بچه کدوم بچه واییییییییییی باران میکشمت. چرا دروغ میگی
بردیا که معلوم بود خیلی تعجب کرده گفت_بچه چه بچهای کدوم بچه نکنه......
و بعد نیششو برام باز کرد
_نههههه
یکجوری دادا زدم که کل کسایی که توی کافه بودن برگشتن و نگام کردن یه لبخند گله گشاد زدم و یه نگاه خیلی بد به باران کردم و رو به بردیا گفت_نه بابا دروغ میگه بچه کجا بود
_گفتم که با همین بار اول که نمیشه البته میشه ها اما خیلی مراعات کردن
وای شدم انگار لبو این خواهر برادری میخوان منو دق بدن میخواستم بحث و عوض کنم_اها راستی تو اینجا چیکار میکنی
_
۲.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.