گس لایتر/ادامه پارت ۱۸۱
************************************
بورام پیش مشاور املاکی رفت که خونه رو ازش اجاره کرده بودن...
بورام: سلام آقا
-سلام خانوم... بفرمایین...
مرد با دیدن بورام اونو شناخت... برای همین بهش احترام گذاشت...
بورام بعد از تعارف مرد رفت و نشست...
-خب... امری داشتین؟
بورام: راستش... میخوام خونه رو تا یکی دو روز دیگه تحویل بدم
-ولی خانوم... اجاره رو آقای جئون تمدید کردن... و مدت خیلی زیادی ازش باقی مونده!... فک نمیکنم صاحبخونه قبول کنه پولتونو پس بده
بورام: آقای جئون به من گفته که اجاره ی امسال کاملا پرداخت شده
-منم منظورم پول اجاره بود... فک نمیکنم حاضر بشه پس بده
بورام: من پول اجاره رو پس نمیخوام... فقط پول پیش رو میخوام... اجاره ی کل سالشم پرداخت شده... دیگه چه مشکلی هست؟
-باشه... من امروز باهاشون صحبت میکنم... گفتین کی میخواین خونه رو تحویل بدین؟
بورام: فردا... شایدم پس فردا
-اگر صاحبخونه موافقت کرد باهاتون تماس میگیرم
بورام: باشه... فقط زود به من اطلاع بدین... باید به همسرم آقای جئون خبر بدم... چون عجله داریم و اون فرصت نکرد بیاد
-چشم خانوم....
با روی خوش از مشاور املاک خارج شد... عینک آفتابیشو روی چشمش گذاشت...
لبخند رضایتی روی لبش بود و با عشوه ای که توی حرکاتش مشهود بود سمت ماشینش رفت...
سوار ماشینش شد و پشت فرمون نشست... آینه ی ماشین رو سمت خودش چرخوند و به خودش لبخند زد...
بورام: خب.... حالا فقط مونده بلیطم اکی بشه! ... منتظر طوفان بزرگ باش مستر جئون!...
محاله ازش جون سالم به در ببری!
بورام پیش مشاور املاکی رفت که خونه رو ازش اجاره کرده بودن...
بورام: سلام آقا
-سلام خانوم... بفرمایین...
مرد با دیدن بورام اونو شناخت... برای همین بهش احترام گذاشت...
بورام بعد از تعارف مرد رفت و نشست...
-خب... امری داشتین؟
بورام: راستش... میخوام خونه رو تا یکی دو روز دیگه تحویل بدم
-ولی خانوم... اجاره رو آقای جئون تمدید کردن... و مدت خیلی زیادی ازش باقی مونده!... فک نمیکنم صاحبخونه قبول کنه پولتونو پس بده
بورام: آقای جئون به من گفته که اجاره ی امسال کاملا پرداخت شده
-منم منظورم پول اجاره بود... فک نمیکنم حاضر بشه پس بده
بورام: من پول اجاره رو پس نمیخوام... فقط پول پیش رو میخوام... اجاره ی کل سالشم پرداخت شده... دیگه چه مشکلی هست؟
-باشه... من امروز باهاشون صحبت میکنم... گفتین کی میخواین خونه رو تحویل بدین؟
بورام: فردا... شایدم پس فردا
-اگر صاحبخونه موافقت کرد باهاتون تماس میگیرم
بورام: باشه... فقط زود به من اطلاع بدین... باید به همسرم آقای جئون خبر بدم... چون عجله داریم و اون فرصت نکرد بیاد
-چشم خانوم....
با روی خوش از مشاور املاک خارج شد... عینک آفتابیشو روی چشمش گذاشت...
لبخند رضایتی روی لبش بود و با عشوه ای که توی حرکاتش مشهود بود سمت ماشینش رفت...
سوار ماشینش شد و پشت فرمون نشست... آینه ی ماشین رو سمت خودش چرخوند و به خودش لبخند زد...
بورام: خب.... حالا فقط مونده بلیطم اکی بشه! ... منتظر طوفان بزرگ باش مستر جئون!...
محاله ازش جون سالم به در ببری!
۲۹.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.