دو پارتی جین-
دو پارتی جین-
P¹🙃
⁸ صبح-
با عجله به سمت اتاق ¹⁰⁸ رفت
درو باز کرد و با جسم خونین دختری که ¹ ساله اینجا بستری شده
روبه رو شد ،با سرعت به سمتش رفت دستای لرزونشو برد تا نبض دخترو چک کنه،لبخند امیدوار کننده ای زد
پرستار《ه..هنوز نبض داره،سوارش کنین》
دخترو وارد ماشین امبولانس کردن
ماشین با سرعت حرکت کرد
-روز بعد-
دکتر کیم وارد شد
با لبخند سمت اتاق ¹⁰⁸ رفت
با فکر اینکه دوباره میتونه عطر دختر مورد علاقشو حس کنه
در زد
ولی کسی نگفت جانم،دوباره در زد،کسی با ذوق داد نزد:جیننن توییی
کم کم نگران شد
لبخندش محو شد
با سرعت درو باز کرد
به اتاق خالی خیره شد
هنوز هم میشد رد خون رو مشاهده کرد قلبش شروع به تند تپیدن کرد
روی زمین نشست
رد خون رو لمس کرد
ناخوداگاه اشکی از چشماش ریخت
کل بدنش یخ کرد
بلند شد و با سرعت به سمت یکی از پرستارا رفت
جین《ب..بیمار ا اتاق ¹⁰⁸ ک کجاست؟》
پرستار《اوه دکتر کیم،نمیدونید؟طبق گفته ی کسایی که دوربینارو چک کردن یه نفر کاملا مخفیانه با یه چیز تیز سعی در به قتل رسوندن خانم جانگ داشته اگه دیر میرسیدیم حتما از دستشون ..》
جین《ب باشه باشه کافیه..کدوم بیمارستانه؟》
پرستار《بیمارستان ...》
جین《باشه》
لباساشو عوض کرد و با اخرین سرعت سمت آدرس رفت
وقتی پیاده شد با پرسیدن از مسئول وارد اتاق دخترک شد
از شانس خوبش بهوش اومده بود
روی صندلی نشست
دستشو توی دستاش گرفت
جین《دورت بگردم بهتری؟》
جین هی《ج جین..》
جین《میشنوم..چه اتفاقی تو اون اتاق کوفتی افتاد؟》
جین هی《نشسته بودم رو تخت،بلاخره تونستم دستامو باز کنم..》
جین《خوبه..مخالف بودم با بستن دست یه بیمار..البته میدونی،وحشی بازیای خودت باعث میشه دستاتو ببندن،با اینکار فکر میکنن مشکل روانی داری و بستریت میکنن،لعنتی تو به عنوان بیمار خطرناک شناخته شدی سر این حمله کردنا》
جین هی《خب چیکار کنم،خنگن،کی دست ادمو میبنده به تخت》
جین 《واقعا دیوونه ای》
جین هی《چطوری باور کنم تو نگرانم شدی》
جین《بوسیدش"》
جین هی《دوستت دارم دکتر من》
جین 《منم دوستت دارم عشق دیوونه ی من》
دستای همو گرفتن
که یهو در زده شد
پلیس《برای شنیدن جزئیات از زبان شخصی که مورد حمله قرار گرفته اومدیم》
جین《مشکلی نیست》
جین هی《بگم؟》
پلیس《اظهاراتتون ثبت میشه پس با دقت بگین》
جین هی《خب من تو اتاقم نشسته بودم ساعت ³ شب بود،اصلا خوابم نمیبرد پس نشستم و مشغول دیدن اطرافم شدم که یهو یه شخصی که لباس سیاه پوشیده بود درو باز کرد و با چاقو بهم حمله کرد
نتونستم واکنشی نشون بدم و همین باعث شد این بلا سرم بیاد 》
پلیس《تونستین چهرشو ببینید؟》
P¹🙃
⁸ صبح-
با عجله به سمت اتاق ¹⁰⁸ رفت
درو باز کرد و با جسم خونین دختری که ¹ ساله اینجا بستری شده
روبه رو شد ،با سرعت به سمتش رفت دستای لرزونشو برد تا نبض دخترو چک کنه،لبخند امیدوار کننده ای زد
پرستار《ه..هنوز نبض داره،سوارش کنین》
دخترو وارد ماشین امبولانس کردن
ماشین با سرعت حرکت کرد
-روز بعد-
دکتر کیم وارد شد
با لبخند سمت اتاق ¹⁰⁸ رفت
با فکر اینکه دوباره میتونه عطر دختر مورد علاقشو حس کنه
در زد
ولی کسی نگفت جانم،دوباره در زد،کسی با ذوق داد نزد:جیننن توییی
کم کم نگران شد
لبخندش محو شد
با سرعت درو باز کرد
به اتاق خالی خیره شد
هنوز هم میشد رد خون رو مشاهده کرد قلبش شروع به تند تپیدن کرد
روی زمین نشست
رد خون رو لمس کرد
ناخوداگاه اشکی از چشماش ریخت
کل بدنش یخ کرد
بلند شد و با سرعت به سمت یکی از پرستارا رفت
جین《ب..بیمار ا اتاق ¹⁰⁸ ک کجاست؟》
پرستار《اوه دکتر کیم،نمیدونید؟طبق گفته ی کسایی که دوربینارو چک کردن یه نفر کاملا مخفیانه با یه چیز تیز سعی در به قتل رسوندن خانم جانگ داشته اگه دیر میرسیدیم حتما از دستشون ..》
جین《ب باشه باشه کافیه..کدوم بیمارستانه؟》
پرستار《بیمارستان ...》
جین《باشه》
لباساشو عوض کرد و با اخرین سرعت سمت آدرس رفت
وقتی پیاده شد با پرسیدن از مسئول وارد اتاق دخترک شد
از شانس خوبش بهوش اومده بود
روی صندلی نشست
دستشو توی دستاش گرفت
جین《دورت بگردم بهتری؟》
جین هی《ج جین..》
جین《میشنوم..چه اتفاقی تو اون اتاق کوفتی افتاد؟》
جین هی《نشسته بودم رو تخت،بلاخره تونستم دستامو باز کنم..》
جین《خوبه..مخالف بودم با بستن دست یه بیمار..البته میدونی،وحشی بازیای خودت باعث میشه دستاتو ببندن،با اینکار فکر میکنن مشکل روانی داری و بستریت میکنن،لعنتی تو به عنوان بیمار خطرناک شناخته شدی سر این حمله کردنا》
جین هی《خب چیکار کنم،خنگن،کی دست ادمو میبنده به تخت》
جین 《واقعا دیوونه ای》
جین هی《چطوری باور کنم تو نگرانم شدی》
جین《بوسیدش"》
جین هی《دوستت دارم دکتر من》
جین 《منم دوستت دارم عشق دیوونه ی من》
دستای همو گرفتن
که یهو در زده شد
پلیس《برای شنیدن جزئیات از زبان شخصی که مورد حمله قرار گرفته اومدیم》
جین《مشکلی نیست》
جین هی《بگم؟》
پلیس《اظهاراتتون ثبت میشه پس با دقت بگین》
جین هی《خب من تو اتاقم نشسته بودم ساعت ³ شب بود،اصلا خوابم نمیبرد پس نشستم و مشغول دیدن اطرافم شدم که یهو یه شخصی که لباس سیاه پوشیده بود درو باز کرد و با چاقو بهم حمله کرد
نتونستم واکنشی نشون بدم و همین باعث شد این بلا سرم بیاد 》
پلیس《تونستین چهرشو ببینید؟》
۲.۳k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.