پارت ۵۰ ازدواج اجباری
پارت ۵۰ ازدواج اجباری
( بعد ناهار )
- داداشییییییییییی
& چته حیوان
مادرت. با خوارهت درست حرف بزن
& جانم خواهر حیوانم
مادرت. همون شد که
& مهربون تر بود
- حالا ولش منو میبری آرایشگاه
& چرااااااااااااااااااااا
- میخوام خوشگل کنم برا فردا
& مثلاً دل کی رو ببری
- دل خودمو حالا زر نزن میبری
& میخوام برم جایی
- من که میدونم کجا میری ولی خوب باشه
پدرت. کجا میره
- هیچی بابا جون میره گیم میزنه
پدرت. باشه
- میگم بابا تو ماشینتو میدی
پدرش. دخترم با شوگا برو خوب
- عمو جان اگر براش مهم بود تو الان میگفت بیا من ببرمت خداروشکر من نیاز به شوگا ندارم
× ببند
- تو تا الان بستگی چیکار کردی که من کنم
× داری پرو میشی
- پرو رو بهت نشون میدم
مادرت. بسه .داد.
پدرت. خانم
مادرت. خسته نشودین این همه بحث میکنین ا/ت تو توی این دوران باید حرص بخوری
شوگا اگر میخوای اینطوری پیش بری از ا/ت طلاق بگیر .مامان ا/ت همه چیز رو میدونه که لارا با شوگاع.
مادرش. اع. سوفیا جون این چه حرفی
× من میرم بیرون
- برو که دیگه بر نگردی
پدرش. دخترم این چه حرفیه
× حد خودتو بدون
- من میدونم تو انگار مرز حرف زدنتو رد کردی
ادمینتون: ا/ت عصابش خورد شد رفت اتاقش شوگا هم رفت بیرون و مامان ا/ت همه چیز رو برای بابای ا/ت تعریف میکنه......
( بعد ناهار )
- داداشییییییییییی
& چته حیوان
مادرت. با خوارهت درست حرف بزن
& جانم خواهر حیوانم
مادرت. همون شد که
& مهربون تر بود
- حالا ولش منو میبری آرایشگاه
& چرااااااااااااااااااااا
- میخوام خوشگل کنم برا فردا
& مثلاً دل کی رو ببری
- دل خودمو حالا زر نزن میبری
& میخوام برم جایی
- من که میدونم کجا میری ولی خوب باشه
پدرت. کجا میره
- هیچی بابا جون میره گیم میزنه
پدرت. باشه
- میگم بابا تو ماشینتو میدی
پدرش. دخترم با شوگا برو خوب
- عمو جان اگر براش مهم بود تو الان میگفت بیا من ببرمت خداروشکر من نیاز به شوگا ندارم
× ببند
- تو تا الان بستگی چیکار کردی که من کنم
× داری پرو میشی
- پرو رو بهت نشون میدم
مادرت. بسه .داد.
پدرت. خانم
مادرت. خسته نشودین این همه بحث میکنین ا/ت تو توی این دوران باید حرص بخوری
شوگا اگر میخوای اینطوری پیش بری از ا/ت طلاق بگیر .مامان ا/ت همه چیز رو میدونه که لارا با شوگاع.
مادرش. اع. سوفیا جون این چه حرفی
× من میرم بیرون
- برو که دیگه بر نگردی
پدرش. دخترم این چه حرفیه
× حد خودتو بدون
- من میدونم تو انگار مرز حرف زدنتو رد کردی
ادمینتون: ا/ت عصابش خورد شد رفت اتاقش شوگا هم رفت بیرون و مامان ا/ت همه چیز رو برای بابای ا/ت تعریف میکنه......
۱۳.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.