من یک روانشناس هستم!(5)
.
.
.
.
.
همیشه مثله امروز وقتایی که تو خواب نازم بودم و داشتم خواب هفت پادشاهو میدیدم ناگهان ...................بازم مثله همیشه عین خروس بی محل زنگ آلارام گوشیم به صدا در اومد:|.......یعنی من ریدم تو این ....بابا خوابم میاددددددد
ا/ت:آیگووووووووووو (خوابالو خوابالو آلارام گوشیو خاموش کرد و دوباره به حالت خواب در اومد .........همینطور چشماش بسته بود ولی نمیدونم چرا همش وقتی که نیمه خواب می شد انگار.........همه برنامه های روزانش یا اصلا همون گلاب به روتون سرویس بهداشتی رفتن دیروزشم یادش میومد:/*
ا/ت:............. .......................یاااااااااااااااااااااااااااااااا پایان از رو تخت*
ا/ت:فاک دیرم شد!!!!!!!!!!!
ویو بعد از آماده شدن*
همینطور هل هلکی بدون اینکه حتی چیزیم بخورم از خونه زدم بیرون.....فاک باید ال امروز خواب بمونم!!!آیگو!
ساعت موچیشو نگاهی انداخت.....بله خانم تا لنگه ظهر مثله خرس کپیده بوده:/*
سوار ماشینش شد و به سمت مقصد مورد نظر حرکت کرد*
ا/ت:ساعت ۲ ربعه......یا من که دیشب زود خوابیدم.....ولش هوففف .....همین که الانم بیدار شدم جای شکرش باقیه....
فلش بک به ۳۰ مین بعد*
ا/ت بعداز اینکه رسید به مقصد مورد نظرش ایستاد و*
ا/ت:خوب ا/ت....بازم اومدی اینجا.......نگاهی به تیمارستانی که شبیه به قصر بود انداخت*.......بازم قرار چیزای جدید بفهمی....البته شاید از نوع ناخوشایندش!
از ماشین پیاده شد و به سمت ساختمون روبه روش رفت*
ویو داخل اتاق*
ا/ت:خوب بچه ها امروز حالتون چطوره؟لبخند*
شوگا :افتضاح
ا/ت:عا.... لبخنده ضایع*
ا/ت:امروز بیاین درمورد چیزای مورد علاقتون چیزای که ازشون متنفرین صحبت کنیم
تهیونگ:خانم دکی تو واقعا مارو مسخره گیر آوردی یا اینکه واقعا کودنی؟؟؟
ا/ت:برای چی این فکرو میکنی؟؟
تهیونگ:دفعه قبل واضح نبود؟؟؟یعنی اینکه ما نمیخوایم ببینیمت ،الان واضح تر شد یا اینکه واقعا خودتو زدی به نفهمی ؟
ا/ت:تهیونگ شی..من نه خودمو زدم به نفهمی نه اینکه شمارو مسخره گیر آوردم...این طرز فکر خودتونه که باعث میشه به دیگران مثله من با یه نگاه بد نگاه کنید...بازم دارم میگم من فقط واسه کمکتون اینجام و قصد ندارم کنار بکشم پس ...لطفا همکاری کنین.
جیمین:چه با لفظ و قلم حرف میزنی بیب جوری که بقیه با حرفات به جهانه دیگه میرن ولی...........
ا/ت:نگاه کردن*
جیمین:خیلی موجود حقیری هستی با اینکه میبینی داره راست راست جلو چشمت بهت توهین میکنن ولی بازم هیچ کاری نمیکنی ......من جای تو معذب میشم.. لبخند خبیثانه*
توهین؟؟؟؟راستش خوب....چرا که ناراحت نشم ولی خوب......ولی فعلا اینجا مخصوصا تو این موقعیت اصلا زمان مناسبی نیست واسه تلافی کردن ...به موقعش*
ا/ت:ولی من توهینی نمیبینم....چون میدونم شخصیتتون اینطوری نیست که همچین حرفایی رو از تهه دلتون بزنین
جیهوپ:حتما باید از تهه دل باشه.......یا دختر جون تو چه عجیب غریبی مگه توهین کردنم باید از تهه دل باشه؟
ا/ت:توهین واقعی آره
جونگ کوک:پوزخند* بچ
ا/ت ری خوش می به این حرف کوک نشون نداد.....ولی از درون بهش برخورده بود ....تین اولین باری نبود که می گفت*
ا/ت:میخواین همیشه تا آخر زمان ملاقاتمون همش همینارو بگین؟؟بهتر نیست که درمورد مسائل دیگه صحبت کنیم؟؟
چرا حتی شده واسه اولین بارم که شده امتحان نمیکنین؟؟ شنونده خوبیم
.
.
.
.
همیشه مثله امروز وقتایی که تو خواب نازم بودم و داشتم خواب هفت پادشاهو میدیدم ناگهان ...................بازم مثله همیشه عین خروس بی محل زنگ آلارام گوشیم به صدا در اومد:|.......یعنی من ریدم تو این ....بابا خوابم میاددددددد
ا/ت:آیگووووووووووو (خوابالو خوابالو آلارام گوشیو خاموش کرد و دوباره به حالت خواب در اومد .........همینطور چشماش بسته بود ولی نمیدونم چرا همش وقتی که نیمه خواب می شد انگار.........همه برنامه های روزانش یا اصلا همون گلاب به روتون سرویس بهداشتی رفتن دیروزشم یادش میومد:/*
ا/ت:............. .......................یاااااااااااااااااااااااااااااااا پایان از رو تخت*
ا/ت:فاک دیرم شد!!!!!!!!!!!
ویو بعد از آماده شدن*
همینطور هل هلکی بدون اینکه حتی چیزیم بخورم از خونه زدم بیرون.....فاک باید ال امروز خواب بمونم!!!آیگو!
ساعت موچیشو نگاهی انداخت.....بله خانم تا لنگه ظهر مثله خرس کپیده بوده:/*
سوار ماشینش شد و به سمت مقصد مورد نظر حرکت کرد*
ا/ت:ساعت ۲ ربعه......یا من که دیشب زود خوابیدم.....ولش هوففف .....همین که الانم بیدار شدم جای شکرش باقیه....
فلش بک به ۳۰ مین بعد*
ا/ت بعداز اینکه رسید به مقصد مورد نظرش ایستاد و*
ا/ت:خوب ا/ت....بازم اومدی اینجا.......نگاهی به تیمارستانی که شبیه به قصر بود انداخت*.......بازم قرار چیزای جدید بفهمی....البته شاید از نوع ناخوشایندش!
از ماشین پیاده شد و به سمت ساختمون روبه روش رفت*
ویو داخل اتاق*
ا/ت:خوب بچه ها امروز حالتون چطوره؟لبخند*
شوگا :افتضاح
ا/ت:عا.... لبخنده ضایع*
ا/ت:امروز بیاین درمورد چیزای مورد علاقتون چیزای که ازشون متنفرین صحبت کنیم
تهیونگ:خانم دکی تو واقعا مارو مسخره گیر آوردی یا اینکه واقعا کودنی؟؟؟
ا/ت:برای چی این فکرو میکنی؟؟
تهیونگ:دفعه قبل واضح نبود؟؟؟یعنی اینکه ما نمیخوایم ببینیمت ،الان واضح تر شد یا اینکه واقعا خودتو زدی به نفهمی ؟
ا/ت:تهیونگ شی..من نه خودمو زدم به نفهمی نه اینکه شمارو مسخره گیر آوردم...این طرز فکر خودتونه که باعث میشه به دیگران مثله من با یه نگاه بد نگاه کنید...بازم دارم میگم من فقط واسه کمکتون اینجام و قصد ندارم کنار بکشم پس ...لطفا همکاری کنین.
جیمین:چه با لفظ و قلم حرف میزنی بیب جوری که بقیه با حرفات به جهانه دیگه میرن ولی...........
ا/ت:نگاه کردن*
جیمین:خیلی موجود حقیری هستی با اینکه میبینی داره راست راست جلو چشمت بهت توهین میکنن ولی بازم هیچ کاری نمیکنی ......من جای تو معذب میشم.. لبخند خبیثانه*
توهین؟؟؟؟راستش خوب....چرا که ناراحت نشم ولی خوب......ولی فعلا اینجا مخصوصا تو این موقعیت اصلا زمان مناسبی نیست واسه تلافی کردن ...به موقعش*
ا/ت:ولی من توهینی نمیبینم....چون میدونم شخصیتتون اینطوری نیست که همچین حرفایی رو از تهه دلتون بزنین
جیهوپ:حتما باید از تهه دل باشه.......یا دختر جون تو چه عجیب غریبی مگه توهین کردنم باید از تهه دل باشه؟
ا/ت:توهین واقعی آره
جونگ کوک:پوزخند* بچ
ا/ت ری خوش می به این حرف کوک نشون نداد.....ولی از درون بهش برخورده بود ....تین اولین باری نبود که می گفت*
ا/ت:میخواین همیشه تا آخر زمان ملاقاتمون همش همینارو بگین؟؟بهتر نیست که درمورد مسائل دیگه صحبت کنیم؟؟
چرا حتی شده واسه اولین بارم که شده امتحان نمیکنین؟؟ شنونده خوبیم
۹.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.