شروع بی پایان
پارت ۵
درو وا کرد وارد حیاط پشتی شدیم نامی:تو مستقیم برو جلو یه حمام طوری هس برو توش منم میام +چشم ددی رفتم و اونجارو دیدم درشو وا کردم کوچولو بود ولی یه طرفش تخت بود و یه طرفش هم وان وسطشون هم کمد لباس بود توش سفید سفید بود نامجون از پشت اومد داشت به من نگاه میکرد تو دستش یه نایلون بود نامی:برو دراز بکش. رفتم دراز کشیدم رومو کردم به نامجون و گفتم +گشنمه یهو نفهمیدم چی شد یه چیزی وارد دهنم شد نامی:س ا ک بزن بیب. چشمامو یجوری گرد کرده بودم که از تعجب داشتن از جا در میومدن .هر چقدر میخواستم از دهنم درش بیارم نمیشد هستامو جفت کرد برد بالای سرم نامی:چی گفتم ، شروع کن (با داد ) مجبور شدم شروع کنم نامی:اهههه اره یی اه یه . بعد یه چیز مایه اومد تو دهنم مجبور شدم قورتش بدم از دهنم درش اورد نامی: چون گفتی گشنته زود تر شروع کردم ببخشید ، لباساتو یا خودت درار یه میخای من در بیارم . همینجوری مونده بودم تکون نمیخوردم بعد چند لحظه نامی: انگار نمیخای دراری . تیشرتمو در آورد و بند سوتینمو هم باز کرد بعد شروع کرد به کیس مارک زدن نمیدونم چرا ولی دستشو گذاشت رو دهنم و ادامه داد بعد اومد بالا ترو گردنمو جوری خورد که کلا گردنم بنفش شد . بعد از اینکه از گردنم تموم شد اومد و لبامو جویید و مک زد بعد ۴ دقیقه جدا شد و پاشد لباساشو پوشید همینجوری داشت دکمه ی لباساشو میبست گه گفت نامی:بیب کارم فعلا باهات تمومه بعدا ادامه میدم ، پاشو لباساتو بپوش بدو زود پاشدم یهو سرم گیج رفت و چشمام سیاهی رفت
درو وا کرد وارد حیاط پشتی شدیم نامی:تو مستقیم برو جلو یه حمام طوری هس برو توش منم میام +چشم ددی رفتم و اونجارو دیدم درشو وا کردم کوچولو بود ولی یه طرفش تخت بود و یه طرفش هم وان وسطشون هم کمد لباس بود توش سفید سفید بود نامجون از پشت اومد داشت به من نگاه میکرد تو دستش یه نایلون بود نامی:برو دراز بکش. رفتم دراز کشیدم رومو کردم به نامجون و گفتم +گشنمه یهو نفهمیدم چی شد یه چیزی وارد دهنم شد نامی:س ا ک بزن بیب. چشمامو یجوری گرد کرده بودم که از تعجب داشتن از جا در میومدن .هر چقدر میخواستم از دهنم درش بیارم نمیشد هستامو جفت کرد برد بالای سرم نامی:چی گفتم ، شروع کن (با داد ) مجبور شدم شروع کنم نامی:اهههه اره یی اه یه . بعد یه چیز مایه اومد تو دهنم مجبور شدم قورتش بدم از دهنم درش اورد نامی: چون گفتی گشنته زود تر شروع کردم ببخشید ، لباساتو یا خودت درار یه میخای من در بیارم . همینجوری مونده بودم تکون نمیخوردم بعد چند لحظه نامی: انگار نمیخای دراری . تیشرتمو در آورد و بند سوتینمو هم باز کرد بعد شروع کرد به کیس مارک زدن نمیدونم چرا ولی دستشو گذاشت رو دهنم و ادامه داد بعد اومد بالا ترو گردنمو جوری خورد که کلا گردنم بنفش شد . بعد از اینکه از گردنم تموم شد اومد و لبامو جویید و مک زد بعد ۴ دقیقه جدا شد و پاشد لباساشو پوشید همینجوری داشت دکمه ی لباساشو میبست گه گفت نامی:بیب کارم فعلا باهات تمومه بعدا ادامه میدم ، پاشو لباساتو بپوش بدو زود پاشدم یهو سرم گیج رفت و چشمام سیاهی رفت
۲.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲