سناریو
# سناریو
# انهایپن
وقتی رفتی حموم و حولت رو جا گذاشتی و میگی حوله بهم بده 🙂
نیکی : نظرت چیه خودم و بدم؟ 🙂😏
جیک : بهت حوله نمیدم تا مجبور شی همینطوری بیای بیرون 🙂
جی : حوله آوردم برات در رو باز کن ( وقتی در و باز میکنی خودش هم میاد تو 😂 )
جونگوون : اصلا چیزی به اسم حوله تو این خونه وجود نداره 🙂
هیسونگ : ( حوله رو خیلی راحت بهت میده، چقدر بچم با ادبه 😏😂 )
سونگهون : یعنی حوله بیشتر از من ارزش داره؟
سونو : حوله چیه؟ اصلا حوله کجاست؟ من تا حالا حوله ندیدم. حالا حوله از کجا بیاریم؟
ا / ت : دروغگوی بدبخت 😐
این از همه سناریو هایی که تا الان نوشتم باحال تر بود 😂
# انهایپن
وقتی رفتی حموم و حولت رو جا گذاشتی و میگی حوله بهم بده 🙂
نیکی : نظرت چیه خودم و بدم؟ 🙂😏
جیک : بهت حوله نمیدم تا مجبور شی همینطوری بیای بیرون 🙂
جی : حوله آوردم برات در رو باز کن ( وقتی در و باز میکنی خودش هم میاد تو 😂 )
جونگوون : اصلا چیزی به اسم حوله تو این خونه وجود نداره 🙂
هیسونگ : ( حوله رو خیلی راحت بهت میده، چقدر بچم با ادبه 😏😂 )
سونگهون : یعنی حوله بیشتر از من ارزش داره؟
سونو : حوله چیه؟ اصلا حوله کجاست؟ من تا حالا حوله ندیدم. حالا حوله از کجا بیاریم؟
ا / ت : دروغگوی بدبخت 😐
این از همه سناریو هایی که تا الان نوشتم باحال تر بود 😂
۱۲.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.