رمان پارت 7

حامی:خب ساعت 5 دیگه
یه زنگ بزنم به ثنا
الو؟
ثنا :سلام حامی خوبی ؟چه خبر؟
حامی:ممنون چیشده خوشحالی
ثنا :(باصدای اروم)پیش مامانمم دیگه
حامی:اها گرفتم
خب گفته بودی زنگ بزنم ؟
ثنا :اره پیش مامانینام دیگه میخوام کجا باشم؟
حامی:چی میگی ؟
ثنا :(باصدای اروم)دارم ادای رل بودن در میارم دیگه
تو همینکارو کن
حامی:اوکی
ثنا :تو کجایی؟
باهم بریم شام ؟
حامی:از خونه مامان لیلا دراومدم
اره بریم
ثنا :باش ساعت 9دم در خونم منتظرتم (خودش خونه داره)
حامی :اوکی بای

حامی:وای خوب شد مچمونو نگرفتن
برم به استودیو زود تا بتونم برم خونه یکمی
به سرو وعضم برسم
..................................................
حامی:سلام خوبین ؟
اعضای تیم: بله قربان
حامی:خوبه
سلام جناب کارگردان خوب هستین؟
بله ممنون .................
-----------------------------------------------------------------------------------
ثنا:خب چی بپوشم
اها این کت مشکی
با این شومیز سفید
و شلوارم مام فیت پارچه ای قشنگم
بعد روسریمم این شکلی ببندم اوکیه؟
اره بابا خب بریم سراغ ارایش
(اونقدر لوازم ارایشی و لباس داره که یه اتاق مخصوص داره تو خونش
واسه همه اینا )
به نظرم ارایش لایت قشنگ میشه

ثنا:خب حاضر شدم کفشاشم
این کتانی سفید با استایلم عالی میشه!!
با استایلم قشنگ میشه
خب بریم دیت اول خخخخخ

حامی:................

ادامه دارد...............................
چطور بود ؟
عکس استایل ثنا رو استوری میکنم بببینید حتما

که یکی از استایلاش واسه قرار اولشون که همو دیدن و دربار بچه گیشون حرف زدن تو پارت اول

#حامی_حامیم#TOLLANI TARIN SHAB ZANDAGIM