من از تو بدم میاد p:9
ا/ت: تهیونگ گوشیت
تهیونگ: عا مرسی
تهیونگ پیام رو میخونه و یه چوری میشه
ا/ت: خوبی؟
تهیونگ: اوم
جونگکوک: بسه دیگه کم درگوش هم حرف بزنین
پ تهیونگ: راست میگه دیگه
...........................
پرش زمان به یه هفته بعد
تهیونگ توی این یه هفته استراحت کرده و شرکت نرفته
ا/ت هم از تهیونگ مراقبت میکنه
تهیونگ: ا/ت من رفتم
ا/ت: مراقب خودت باش
تهیونگ : حتما
تهیونگ میره شرکت و ا/ت هم زنگ میزنه میا که باهاش بره بیرون
.........
پرش زمانی به ساعت ۱۲
تهیونگ: سلام من اومدم
ا/ت:سلام
تهیونگ: نخوابیدی
ا/ت: من عادت دارم زود بخوابم؟ (سرد)
تهیونگ: باشه خب چرا عصبانی میشی
ا/ت: سرم دردمیکنه خب
تهیونگ: اشکال نداره بخواب
ویو تهیونگ:
خواستم بهش بگم گفت سرم درد میکنه هووووف یه وقت دیگه میگم ولی خدا کنه که طلاق نگیره
ا/ت: عا راستی امروز با میا رفتیم بیرون
تهیونگ: چه خوب
ا/ت: با جونگکوک رل زدن( خنده )
تهیونگ: عه مبارکه بزار زنگ بزنم جونگکوک
ا/ت: الان اخه ؟
تهیونگ: اوم
.....................
مکالمه بین تهیونگ و جونگکوک:
تهیونگ: سلام چطوری
جونگکوک: به تهیونگ تو خوبی؟
تهیونگ: مبارکه شیرینیش کو پس؟
جونگکوک: شیرینی چی ؟
تهیونگ: خودتو نزن اون راه رل زدن.....
جونگکوک: عا عا اره یادم رفت بگم
تهیونگ: شیرینیش رو فردا بده
جونگکوک: حتمااا شب بخیر
تهیونگ: شب بخیر
......................
پرش زمانی به یه هفته بعد
ویو ا/ت:
نمیدونم چرا ولی رفتار تهیونگ خیلی خیلی خیلی بد شده
همش روی سرم داد میکشه عصبانی میشه دیگه خسته شدم جرعت ندارم باهاش حرف بزنم سری عصبانی میشه انگار نه انگار که من هستم صبحا زود میره شبا دیر میاد بهش مشکوکم هییی
ا/ت: عاااا تهیو....
تهیونگ: بگو(سرد)
ا/ت: مامانت زنگ زد گفت شب بیاین اونجا
تهیونگ: آماده باش ساعت ۸ میریم (سرد)
ا/ت: باشه
...................
پرش زمان به ساعت ۸
ا/ت و تهیونگ: سلام
م تهیونگ و ا/ت: سلام بچه ها
پ تهیونگ و ا/ت : سلام بیاین بشینین
ا/ت: پس داداش ؟
جونگکوک: اینجام
ا/ت: سلامممم داداشیییی خودمم
تهیونگ: آروم بگیر ( زیر لب)
پ تهیونگ: ما میخوایم بریم یه سفری کاری ( اشاره به پ ا/ت)
تهیونگ: عا خیلی خوبه
پ ا/ت: ما فردا صبح میریم
ا/ت: مراقب خودتون باشین
پ تهیونگ: حتما عروسم
.......................
پرش زمانی یه ساعت ۸ صبح
شب همه شون خونه یونا و پ تهیونگ خوابیدن
پ ا/ت : ما رفتیم
پ تهیونگ: خدافظ
یونا و م ا/ت: خدافظ
جونگکوک و تهیونگ: مراقب باشین
ا/ت میره بغل باباش میکنه و در گوشش میگه هدیه یادت نره
.........................
پرش زمانی به ساعت ۵
جونگکوک : عا مامان میرم خدافظ
م ا/ت: خدافظ
یونا : خدافظ پسرم
که یهو ا/ت با داد از پله ها میاد پایین
ا/ت: ولممم کن وللللمممم کنن( داد)
یونا و م ا/ت: چیشده ؟
ا/ت: از پسرت بپرس
یونا : تهیونگ چیشده؟
تهیونگ: مامان تو دخالت نکن
ا/ت: چرا نمیگی هاااا بگو بگو (داد)
م ا/ت: داد نزن دختر
تهیونگ: بپوش بریم (داد)
ا/ت: من با تو هیچ جا نمیام (داد)
تهیونگ: از کی تاحالا توی روی من داد میزنی ها(داد)
ا/ت: خاله یونا مامان من از دستش خسته شدم میخوام طلاق بگیرم ( گریه و داد)
تهیونگ: تو خیلی گوه خوردی میخوای طلاق بگیری مگه از روی جنازه من رد شی(داد چیه داش اربده)
ا/ت: تو اصلا نیستی خیر سرم شوهرمی
تهیونگ: خفه شو خفه شو خفه شو (داد)
ا/ت : مامان خاله نمیخواین یه چیزی بگین
م ا/ت : دعوا زنو شوهریه به ما چه
تهیونگ: ا/ت دهنتو ببند حاضر شو بریم
تهیونگ: عا مرسی
تهیونگ پیام رو میخونه و یه چوری میشه
ا/ت: خوبی؟
تهیونگ: اوم
جونگکوک: بسه دیگه کم درگوش هم حرف بزنین
پ تهیونگ: راست میگه دیگه
...........................
پرش زمان به یه هفته بعد
تهیونگ توی این یه هفته استراحت کرده و شرکت نرفته
ا/ت هم از تهیونگ مراقبت میکنه
تهیونگ: ا/ت من رفتم
ا/ت: مراقب خودت باش
تهیونگ : حتما
تهیونگ میره شرکت و ا/ت هم زنگ میزنه میا که باهاش بره بیرون
.........
پرش زمانی به ساعت ۱۲
تهیونگ: سلام من اومدم
ا/ت:سلام
تهیونگ: نخوابیدی
ا/ت: من عادت دارم زود بخوابم؟ (سرد)
تهیونگ: باشه خب چرا عصبانی میشی
ا/ت: سرم دردمیکنه خب
تهیونگ: اشکال نداره بخواب
ویو تهیونگ:
خواستم بهش بگم گفت سرم درد میکنه هووووف یه وقت دیگه میگم ولی خدا کنه که طلاق نگیره
ا/ت: عا راستی امروز با میا رفتیم بیرون
تهیونگ: چه خوب
ا/ت: با جونگکوک رل زدن( خنده )
تهیونگ: عه مبارکه بزار زنگ بزنم جونگکوک
ا/ت: الان اخه ؟
تهیونگ: اوم
.....................
مکالمه بین تهیونگ و جونگکوک:
تهیونگ: سلام چطوری
جونگکوک: به تهیونگ تو خوبی؟
تهیونگ: مبارکه شیرینیش کو پس؟
جونگکوک: شیرینی چی ؟
تهیونگ: خودتو نزن اون راه رل زدن.....
جونگکوک: عا عا اره یادم رفت بگم
تهیونگ: شیرینیش رو فردا بده
جونگکوک: حتمااا شب بخیر
تهیونگ: شب بخیر
......................
پرش زمانی به یه هفته بعد
ویو ا/ت:
نمیدونم چرا ولی رفتار تهیونگ خیلی خیلی خیلی بد شده
همش روی سرم داد میکشه عصبانی میشه دیگه خسته شدم جرعت ندارم باهاش حرف بزنم سری عصبانی میشه انگار نه انگار که من هستم صبحا زود میره شبا دیر میاد بهش مشکوکم هییی
ا/ت: عاااا تهیو....
تهیونگ: بگو(سرد)
ا/ت: مامانت زنگ زد گفت شب بیاین اونجا
تهیونگ: آماده باش ساعت ۸ میریم (سرد)
ا/ت: باشه
...................
پرش زمان به ساعت ۸
ا/ت و تهیونگ: سلام
م تهیونگ و ا/ت: سلام بچه ها
پ تهیونگ و ا/ت : سلام بیاین بشینین
ا/ت: پس داداش ؟
جونگکوک: اینجام
ا/ت: سلامممم داداشیییی خودمم
تهیونگ: آروم بگیر ( زیر لب)
پ تهیونگ: ما میخوایم بریم یه سفری کاری ( اشاره به پ ا/ت)
تهیونگ: عا خیلی خوبه
پ ا/ت: ما فردا صبح میریم
ا/ت: مراقب خودتون باشین
پ تهیونگ: حتما عروسم
.......................
پرش زمانی یه ساعت ۸ صبح
شب همه شون خونه یونا و پ تهیونگ خوابیدن
پ ا/ت : ما رفتیم
پ تهیونگ: خدافظ
یونا و م ا/ت: خدافظ
جونگکوک و تهیونگ: مراقب باشین
ا/ت میره بغل باباش میکنه و در گوشش میگه هدیه یادت نره
.........................
پرش زمانی به ساعت ۵
جونگکوک : عا مامان میرم خدافظ
م ا/ت: خدافظ
یونا : خدافظ پسرم
که یهو ا/ت با داد از پله ها میاد پایین
ا/ت: ولممم کن وللللمممم کنن( داد)
یونا و م ا/ت: چیشده ؟
ا/ت: از پسرت بپرس
یونا : تهیونگ چیشده؟
تهیونگ: مامان تو دخالت نکن
ا/ت: چرا نمیگی هاااا بگو بگو (داد)
م ا/ت: داد نزن دختر
تهیونگ: بپوش بریم (داد)
ا/ت: من با تو هیچ جا نمیام (داد)
تهیونگ: از کی تاحالا توی روی من داد میزنی ها(داد)
ا/ت: خاله یونا مامان من از دستش خسته شدم میخوام طلاق بگیرم ( گریه و داد)
تهیونگ: تو خیلی گوه خوردی میخوای طلاق بگیری مگه از روی جنازه من رد شی(داد چیه داش اربده)
ا/ت: تو اصلا نیستی خیر سرم شوهرمی
تهیونگ: خفه شو خفه شو خفه شو (داد)
ا/ت : مامان خاله نمیخواین یه چیزی بگین
م ا/ت : دعوا زنو شوهریه به ما چه
تهیونگ: ا/ت دهنتو ببند حاضر شو بریم
۳۹.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.