24
سریع پتو رو زدم کنار دیدم تهیونگ بدون لباس بغلم کرده منم سریه جلو چشامو گرفتم
+وایییییییی تهیونگ این چه کاریه برو لباس بپوش
_یه کار خوب
تا خواستم پتو رو از خودم دور کنم و حرفی بزنم تهیونگ لبشو به لبام چسبوند و دستشو که روی رونم بود رو چنگ زد که یعنی همراهی کنم من گریه میکردم و همراهی میکردم که شروع کرد به کیس گذاشتن روی گردنم اینقدر محکم میزاشت که مطمئن بودم جاش میمونه
+هههق..تهیونگااااااا........بسههههه...هق خواهش میکنم
تو همون لحظه هودیمو در اورد و رو خیمه زد و لباس زیرم هم در اورد و رفت پایین تر و دامنمو بالا زد و شرتمو زد کنار
_گریه نکن یادت نرفته که قرار بود برام جبران کنی تو فقط با این کارت میتونی جبران کنی پس گریه نکن
+هق...تهیونگااا....خواهش میکنم من هنوز اما
که یهو احساس کردم یه چیزی واردم شد و.........................
وقتی چشمام رو باز کردم ساعت 4 بود یعنی من چقدر خوابیدم
خواستم بلند شم که
+وایییییییی تهیونگ این چه کاریه برو لباس بپوش
_یه کار خوب
تا خواستم پتو رو از خودم دور کنم و حرفی بزنم تهیونگ لبشو به لبام چسبوند و دستشو که روی رونم بود رو چنگ زد که یعنی همراهی کنم من گریه میکردم و همراهی میکردم که شروع کرد به کیس گذاشتن روی گردنم اینقدر محکم میزاشت که مطمئن بودم جاش میمونه
+هههق..تهیونگااااااا........بسههههه...هق خواهش میکنم
تو همون لحظه هودیمو در اورد و رو خیمه زد و لباس زیرم هم در اورد و رفت پایین تر و دامنمو بالا زد و شرتمو زد کنار
_گریه نکن یادت نرفته که قرار بود برام جبران کنی تو فقط با این کارت میتونی جبران کنی پس گریه نکن
+هق...تهیونگااا....خواهش میکنم من هنوز اما
که یهو احساس کردم یه چیزی واردم شد و.........................
وقتی چشمام رو باز کردم ساعت 4 بود یعنی من چقدر خوابیدم
خواستم بلند شم که
۴.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.