پارت17
پارت17
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
&بیخیال یه جایی پیشنهاد بده همو ببینیم چند وقته فقد تو شرکت بود حاجی افسرده شدم
_نه اینکه من نشدم
&خو حالا
_بیا خونمممم
&باشع
_میگم بچه هام بیان
&کیا؟
_خب بردیا با دنیل آریا لاله نیلوفر با صدف
&اوکی
_خب پ بزنگم بشون
&باش بای
_نههه وایسااا
&چیه
_داری میای تخمه بگیر تو که میدونی من بدون تخمه زندع نمیمونم همین الان تخمه هام تموم شدن
&خو خودت بگیر
_حوصله ندارم برم بیرون 😐😂
&باش باو میگیرم
_پس بای
رفتم خونه و یه دوش گرفتمو یه کوفتی پوشیدم یه تیشرت مشکی(نویسنده:برا شلوارش ایده نداشتم 😐😂)
موهامو شونه کردم و همینجوری واسه خودم رفتم تو گوشی رهام پیام داده بود که 8 خونش باشم
(پرش زمانی به ساعت 9)
با صدای گوشی از خواب پریدم رهام بود
_دایانننهههه پدسگگککک
&هااا
_کجاییییی بی ناموسسی خرررر من خارتوووو
&درددد اه چته مگه ساعت چنده اصلن
_نهههه(9)
&ناموسن
_ارعععع
&پ خواب موندم
_دردهههه خواب موند کاش بیدار نمیشدی اصلن
&ببند باو
_خو حالاا بدو بیا بچه ها منتظرتن
&باش خدافظ اومدم
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
&بیخیال یه جایی پیشنهاد بده همو ببینیم چند وقته فقد تو شرکت بود حاجی افسرده شدم
_نه اینکه من نشدم
&خو حالا
_بیا خونمممم
&باشع
_میگم بچه هام بیان
&کیا؟
_خب بردیا با دنیل آریا لاله نیلوفر با صدف
&اوکی
_خب پ بزنگم بشون
&باش بای
_نههه وایسااا
&چیه
_داری میای تخمه بگیر تو که میدونی من بدون تخمه زندع نمیمونم همین الان تخمه هام تموم شدن
&خو خودت بگیر
_حوصله ندارم برم بیرون 😐😂
&باش باو میگیرم
_پس بای
رفتم خونه و یه دوش گرفتمو یه کوفتی پوشیدم یه تیشرت مشکی(نویسنده:برا شلوارش ایده نداشتم 😐😂)
موهامو شونه کردم و همینجوری واسه خودم رفتم تو گوشی رهام پیام داده بود که 8 خونش باشم
(پرش زمانی به ساعت 9)
با صدای گوشی از خواب پریدم رهام بود
_دایانننهههه پدسگگککک
&هااا
_کجاییییی بی ناموسسی خرررر من خارتوووو
&درددد اه چته مگه ساعت چنده اصلن
_نهههه(9)
&ناموسن
_ارعععع
&پ خواب موندم
_دردهههه خواب موند کاش بیدار نمیشدی اصلن
&ببند باو
_خو حالاا بدو بیا بچه ها منتظرتن
&باش خدافظ اومدم
۵۳۶
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.