اولین آشنایی من!
p11
تهیونگ ویو*
میخواستم برم بزنمش که با صدای نانسی به خودم اومدم
نانسی:ددی کجا میری ماشین اینطرفه(عوققق)
تهیونگ:ببین من ددی تو نیستم بعدشم به تو ربطی نداره
نانسی:ولی
تهیونگ:ولی و چی خالم تو رو به زور کرده تو پاچم من دوست ندارم حالم بهم میخوره ازت (عربده),
نانسی:من میرم اصلا حالا فکر نکن کسی هستی حیف محبتی که بهت کردم اییش (از خداتم باشه🗿)
تهیونگ:گمشووووو
نانسی رفت
ا/ت ویو
دیدم تهیونگ عصبی شده داشتند دنبالم میامدند که رفتم و دوستم و بغل کردم تهیونگ رنگ عوض کرده بود میخواست بیاد به سمت ما که نانسی دست شو گرفت و (همون اتفاق هایی که افتاد)
خوشحال شدم که نانسی رو دوست نداره
تموم موقع به حرفاشون گوش داشتم گوش میکردم که نانسی رفت
به لی اونوو گفت بره چون میخواستم با تهیونگ حرف بزنم
ا/ت:تهیونگ
تهیونگ:اینجا چیکار میکنی چرا با اون دوست پسرت نرفتی
ا/ت:حرفات راست بود؟
تهیونگ:کدوم حرفام؟
ا/ت:همون حرفایی که به نانسی زدی واقعا دوسش نداری؟
تهیونگ:اره دوسش ندارم ولی
ا/ت:ولی چی؟
به احتمال زیاد پارت بعد پارت آخر باشه🗿❤️
تهیونگ ویو*
میخواستم برم بزنمش که با صدای نانسی به خودم اومدم
نانسی:ددی کجا میری ماشین اینطرفه(عوققق)
تهیونگ:ببین من ددی تو نیستم بعدشم به تو ربطی نداره
نانسی:ولی
تهیونگ:ولی و چی خالم تو رو به زور کرده تو پاچم من دوست ندارم حالم بهم میخوره ازت (عربده),
نانسی:من میرم اصلا حالا فکر نکن کسی هستی حیف محبتی که بهت کردم اییش (از خداتم باشه🗿)
تهیونگ:گمشووووو
نانسی رفت
ا/ت ویو
دیدم تهیونگ عصبی شده داشتند دنبالم میامدند که رفتم و دوستم و بغل کردم تهیونگ رنگ عوض کرده بود میخواست بیاد به سمت ما که نانسی دست شو گرفت و (همون اتفاق هایی که افتاد)
خوشحال شدم که نانسی رو دوست نداره
تموم موقع به حرفاشون گوش داشتم گوش میکردم که نانسی رفت
به لی اونوو گفت بره چون میخواستم با تهیونگ حرف بزنم
ا/ت:تهیونگ
تهیونگ:اینجا چیکار میکنی چرا با اون دوست پسرت نرفتی
ا/ت:حرفات راست بود؟
تهیونگ:کدوم حرفام؟
ا/ت:همون حرفایی که به نانسی زدی واقعا دوسش نداری؟
تهیونگ:اره دوسش ندارم ولی
ا/ت:ولی چی؟
به احتمال زیاد پارت بعد پارت آخر باشه🗿❤️
۷.۶k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.