از دست داده پارت12
2ماه بعد
الان آمریکام منو مت گالار دعوت کردن
اعضا بی تی اس هم دعوت کردن
کمپانی یه ویلا برا همه مون گرفت
از چند روز رژیم گرفتم فقط یه سیب میخوردم که لباس اندازه م
و رو فرم باشه الان غروبه و چشام سیاهی میبر............
بیدار شدم رو تختم بودم دکتر پیشم بود سرم بهم وصل
تهیونگ: بلخره بیدار شد
ا. ت: ها؟
جونگ کوک: اخه روانی مجبوری اینطوری ژریم بگیری که غش کنی
ا. ت:.......
جونگ کوک: ها، جوابمو بده
دکتر : بزار حداقل سرمش تمام شه بعد سرش داد بزن
جونگ کوک: باشه
سرموم تمام شد
دکتر چسب زد رفت
میخواستم پاشم
جونگ کوک: چرا پاشدی
ا. ت : اعضا دارن میرن بیرون ماهم بریم
جونگ کوک: نخیرم تو میشنی استراحت میکنی
ا. ت: وا عمل جراحی نکردم که فشارم اوفتاد فقط
جونگ کوک: آره، بشین استراحت کن
خیلی منو جدی نگاه میکرد
ا. ت: باشه باشه نگاه دراز کشیدم
اعضا خدا حافظی کردن رفتن
ا. ت: تو نمیری
جونگ کوک: نه که تو بعد ما بری فکر کردی
ا. ت: الان من چیکار کنم
جونگ کوک: بیا با گوشیه من فیلم ببین
ا. ت: بده
داشتم نگاه میکردم جونگ کوک رفت بیرون اتاق اومد
با کلی میوه آب میوه
گذاشت رو تخت
جونگ کوک: غذا بخور
ا. ت: نمی خورم
جونگ کوک: چی گفتی
ا. ت : نمی خو ر م
جونگ کوک: تو غلط میکنی، بخور یا تو دهنت میکنم
ا. ت : باشه باشه وحشی
میوه هارو خوردم تمام آب میوه هارو هم خوردم
جونگ کوک: نمیخوردی انقد خوردی
ا. ت😐الان میتونیم بریم بیرون
جونگ کوک: نه نه نه نه
ا. ت: باشه باشه باشه باشه
جونگ کوک: چرا اینطوری میگی
ا. ت: چون تو 4بار نه گفتی
جونگ کوک: 😂
پرش زمانی به شب مت گالار
.... اسلاید دو وسه آرایش لباس
رسیدم اونجا
اعضا دیدم دست تکون دادم اونام متقابل دست تکون دادن
جونگ کوک تو ذهنش: ا. ت چقدر زیبا شد نمی تونم چشم از بردارم
چندتا ژست گرفتم اونام عکس گرفتن
مراسم تمام شد
برگشتیم ویلا آرایش مورد پاک کردم لباسمو عوض کردم دراز کشیدم
یه نفر در اتاقمو زد
ا. ت: بیا تو
جونگ کوک بود
ا. ت: چیشد
برق اتاقمو روشن کرد در بست کنارم روتخت نشست
ا. ت : چیشد
جونگ کوک: میخوام یه چیزی بهت بگم
ا. ت: بگو
جونگ کوک: دوستت دارم میشه مال من شی
چشمام تا ته باز شد
ا. ت: باید دربارش فکر کنم
جونگ کوک ناامید نگاهم کرد و رفت
برق خاموش کرد و دربست به مامانم پیام دادم گفتم
گفت خودتت چه حسی داری
گفت حس خوب
گفت بهش بگو حستو و قبول کن
به جونگ کوک پیام دادم
ا. ت : چیزه .....درخواستتو قبول میکنم
دیدم سین زد جواب نمی ده
بعد اومد تو اتاقم
جونگ کوک: جدیییی
ا. ت: یاخدا آره
الان آمریکام منو مت گالار دعوت کردن
اعضا بی تی اس هم دعوت کردن
کمپانی یه ویلا برا همه مون گرفت
از چند روز رژیم گرفتم فقط یه سیب میخوردم که لباس اندازه م
و رو فرم باشه الان غروبه و چشام سیاهی میبر............
بیدار شدم رو تختم بودم دکتر پیشم بود سرم بهم وصل
تهیونگ: بلخره بیدار شد
ا. ت: ها؟
جونگ کوک: اخه روانی مجبوری اینطوری ژریم بگیری که غش کنی
ا. ت:.......
جونگ کوک: ها، جوابمو بده
دکتر : بزار حداقل سرمش تمام شه بعد سرش داد بزن
جونگ کوک: باشه
سرموم تمام شد
دکتر چسب زد رفت
میخواستم پاشم
جونگ کوک: چرا پاشدی
ا. ت : اعضا دارن میرن بیرون ماهم بریم
جونگ کوک: نخیرم تو میشنی استراحت میکنی
ا. ت: وا عمل جراحی نکردم که فشارم اوفتاد فقط
جونگ کوک: آره، بشین استراحت کن
خیلی منو جدی نگاه میکرد
ا. ت: باشه باشه نگاه دراز کشیدم
اعضا خدا حافظی کردن رفتن
ا. ت: تو نمیری
جونگ کوک: نه که تو بعد ما بری فکر کردی
ا. ت: الان من چیکار کنم
جونگ کوک: بیا با گوشیه من فیلم ببین
ا. ت: بده
داشتم نگاه میکردم جونگ کوک رفت بیرون اتاق اومد
با کلی میوه آب میوه
گذاشت رو تخت
جونگ کوک: غذا بخور
ا. ت: نمی خورم
جونگ کوک: چی گفتی
ا. ت : نمی خو ر م
جونگ کوک: تو غلط میکنی، بخور یا تو دهنت میکنم
ا. ت : باشه باشه وحشی
میوه هارو خوردم تمام آب میوه هارو هم خوردم
جونگ کوک: نمیخوردی انقد خوردی
ا. ت😐الان میتونیم بریم بیرون
جونگ کوک: نه نه نه نه
ا. ت: باشه باشه باشه باشه
جونگ کوک: چرا اینطوری میگی
ا. ت: چون تو 4بار نه گفتی
جونگ کوک: 😂
پرش زمانی به شب مت گالار
.... اسلاید دو وسه آرایش لباس
رسیدم اونجا
اعضا دیدم دست تکون دادم اونام متقابل دست تکون دادن
جونگ کوک تو ذهنش: ا. ت چقدر زیبا شد نمی تونم چشم از بردارم
چندتا ژست گرفتم اونام عکس گرفتن
مراسم تمام شد
برگشتیم ویلا آرایش مورد پاک کردم لباسمو عوض کردم دراز کشیدم
یه نفر در اتاقمو زد
ا. ت: بیا تو
جونگ کوک بود
ا. ت: چیشد
برق اتاقمو روشن کرد در بست کنارم روتخت نشست
ا. ت : چیشد
جونگ کوک: میخوام یه چیزی بهت بگم
ا. ت: بگو
جونگ کوک: دوستت دارم میشه مال من شی
چشمام تا ته باز شد
ا. ت: باید دربارش فکر کنم
جونگ کوک ناامید نگاهم کرد و رفت
برق خاموش کرد و دربست به مامانم پیام دادم گفتم
گفت خودتت چه حسی داری
گفت حس خوب
گفت بهش بگو حستو و قبول کن
به جونگ کوک پیام دادم
ا. ت : چیزه .....درخواستتو قبول میکنم
دیدم سین زد جواب نمی ده
بعد اومد تو اتاقم
جونگ کوک: جدیییی
ا. ت: یاخدا آره
۲۶.۳k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.