P3
که یهو رفتم سمت هیونجین دستشو گرفتم بردم تو جمع
هیکاری و بقیه خشکشون زد
نایون:هوی ات نیازی نیس باهاش لاس بزنی(چشم غره)
خب اجازه میدم راوی گرامی بگه این پدصگ کیه
ویو راوی
خب خیلی ممنانم موتشاکارام خب نایون۲۶سالشه و میشه گفت خیلی حسود و زشته و ات و اذیت میکنه
دوست خاصی نداره یبار سعی کرده بود هیکاری رو بکشه که ات و ناراحت و افسرده کنه
فلش بک به ۱ سال پیش
ویو هیکاری
هیکاری : نا … نایون چیکار داری میکنییی(گریه،داد رو زمین بود داشت عقب عقب میرفت)
نایون : عه وا عزیز میخوام ات و افسرده کنم پس میکشمت اره دختر خوبی بودی ولی اینجوری نمیمونه
هیکاری: من …
حرفم قط شد وقتی ات دری که قفل بود و شیکوند با پاهاش
هیکتاری : اتتتتتتتتت
ات : چه گوهی داری میخوای نایون ؟۳ شماره وقت میده چاقوتو بیاری پایین وگرنه
نایون: وگرنه چی؟ها؟چی کار میخوای بکنی؟
ات ات تفنگ آورد بالا منم از رو ترس تکون نمیتونستم بخورم
ات : ۱… ۲
نایون : ا…ات واسا اشتباه فک کردی(ترسیده)
ات : ۳ تموم شد (یه تیر زدم به پاش)
نایون : این این خونه؟
ات : اره چه جورم!
نایون غش کرد ولی ات اصن انگار نه انگار اومد ستم
ات : هیکاری خوبی؟کاریت که نکرد؟
هیکاری : من … من (نفس نفس)
نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
بخواطر همین پریدم بغلش
پایان فلش بک
ویو راوی
خب اینم از اینکه چرا ات به شدتتتتت از نایون بدش میاد
ویو ات
این با این حرفش داشت رو مخم راه میرفت وایییی
دیگه نتونستم تحمل کنم چون داشت تیکه هم به هیکاری مینداخت همون موقع چاقومو(دوستان ات مجهزه🌚)از تو کفشم در اوردم پرتش کردم صاف خورد تو همون جااااااا داخل آن جای زیبایششش🗿
عه این باز غش کرد داشتم میخندیدم که یهو
هیکاری و بقیه خشکشون زد
نایون:هوی ات نیازی نیس باهاش لاس بزنی(چشم غره)
خب اجازه میدم راوی گرامی بگه این پدصگ کیه
ویو راوی
خب خیلی ممنانم موتشاکارام خب نایون۲۶سالشه و میشه گفت خیلی حسود و زشته و ات و اذیت میکنه
دوست خاصی نداره یبار سعی کرده بود هیکاری رو بکشه که ات و ناراحت و افسرده کنه
فلش بک به ۱ سال پیش
ویو هیکاری
هیکاری : نا … نایون چیکار داری میکنییی(گریه،داد رو زمین بود داشت عقب عقب میرفت)
نایون : عه وا عزیز میخوام ات و افسرده کنم پس میکشمت اره دختر خوبی بودی ولی اینجوری نمیمونه
هیکاری: من …
حرفم قط شد وقتی ات دری که قفل بود و شیکوند با پاهاش
هیکتاری : اتتتتتتتتت
ات : چه گوهی داری میخوای نایون ؟۳ شماره وقت میده چاقوتو بیاری پایین وگرنه
نایون: وگرنه چی؟ها؟چی کار میخوای بکنی؟
ات ات تفنگ آورد بالا منم از رو ترس تکون نمیتونستم بخورم
ات : ۱… ۲
نایون : ا…ات واسا اشتباه فک کردی(ترسیده)
ات : ۳ تموم شد (یه تیر زدم به پاش)
نایون : این این خونه؟
ات : اره چه جورم!
نایون غش کرد ولی ات اصن انگار نه انگار اومد ستم
ات : هیکاری خوبی؟کاریت که نکرد؟
هیکاری : من … من (نفس نفس)
نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
بخواطر همین پریدم بغلش
پایان فلش بک
ویو راوی
خب اینم از اینکه چرا ات به شدتتتتت از نایون بدش میاد
ویو ات
این با این حرفش داشت رو مخم راه میرفت وایییی
دیگه نتونستم تحمل کنم چون داشت تیکه هم به هیکاری مینداخت همون موقع چاقومو(دوستان ات مجهزه🌚)از تو کفشم در اوردم پرتش کردم صاف خورد تو همون جااااااا داخل آن جای زیبایششش🗿
عه این باز غش کرد داشتم میخندیدم که یهو
۳۳۸
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.