پارت اخر
پارت اخر
۱۸ سال بعد
با صدای جر و بحث از خواب پریدم دیگه برام عادی شده ولی خیلی کلافم کردن بیدار شدن من مساوی با بیدار شدن جوحگکوک بود
جونگکوک.چیشده؟(خوابالو)
تهیان.بخواب عزیزم الان میرم براشون
سریع بلند شدم یه آبی به صورتم زدم هنوز داشتن بحث میکردن
(جیسونگ پسره ۱۷ ساله غیرتی رو خواهر و مادرش و شبیه تهیان و جانشین مافیا)
(جیسو یه دختر ۱۰ ساله دل نازک و دوست داشتنی و شبیه هاوین و جانشین شرکت)
سریع رفتم و به دادشون رسیدم
تهیان.خفه شییییییین(داد)
خجالت نمیکشین؟جیسونگ چه خبره اول صبحی چرا جیسو داره گریه میکنه؟خستم کردین همین الان مشکلتون و حل میکنین فهمیدینن(داد) جیسو هم مثل همیشه مظلوم بود و گریه میکرد و سرش پایین بود ولی جیسونگ خونسرد نگام میکرد
جیسونگ.مامان اگر این کره خر حواسم و پرت نمیکرد برده بودم
کوک.کره خر خودتیی(داد خیلی زیاد)
جیسو بیا پیشم بابا جیسو رفت و باباش و بغل کرد
کوک.گریه نکن پرنسسم
جیسو.بابا من فقط از پشت بغلش کردم
کوک.جیسونگ خجالت نمیکشی؟
جیسونگ.من کار بدی نکردم اون اومد از پشت بغلم کرد و دستاشو گذاشت رو چشمام فقط بهش گفتم چرا اینطوری کرد دختره لوس زد زیر گریه
کوک.خوب این لوسه منه فرشته منه دورت بگردم گریه نکن
تهیان.ایش خودت و دختر لوست رو هم
کوک.تو که تاج سرمی(خنده)
تهیان.من هیچیت نیستم
کوک.تو زندگیمی بیب
تهیان.ایش
بعدم حواسمو دادم به جیسونگ الان هم قد من بود رفتم پیشونیش بوس و کردم بعد همین طوری که جیسو به بابای از خود راضیش چسبیده بود رفتم جلوش زانو زدم که هم قدش بشم دستمو رو گونش نوازش بار تکون میدادم
تهیان.برو داداش و بغل کن قشنگم دیگه آشتی
جیسو.باشه(کیوت)
کوک.دختره کیوت من
تهیان.(چشم غوره)
کوک.(خنده)
تهیان.برو به خودت بخند
جیسو رفت و داداشش و بغل کرد جیسونگ هم بغلش کرد و موهاشو نوازش میکرد بعد جیسو گونشو بوسید جیسونگ هم پیشونیش بوسید
جیسونگ.ببخشید عسلم
جیسو.ببخشید اومدم دست گذاشتم رو چشمات
دیگه بچه ها معذرت خواهی کردن نشستن باهم فیلم دیدن منم رفتم تو اتاق و یه پیراهن قرمز پوشیدم ویسکی تو اتاق بود یکم ریختم تو جام و رفتم تو تراس اتاقم و به منظره رو به روم خیره شدم که
بعد از چند دقیقه دستای بزرگی حلقه شیکمم شد جونگکوک بود چونشو گذاشت رو شونم و سفت منو چسبید
کوک.خانومم چطوره؟
تهیان. ......
کوک.حسودی میکنی؟ کیوت من قهری؟
تهیان. میدونی از وقتی جیسو دنیا اومده شده پرنسس و فرشته تو دورت بگردم دخترم عسلم قشنگم و منم اینجا شلغمم(بغض)
کوک.ایش دختر حسود من
منو برگردوند و لباشو گذاشت رو لبام جدا شد و دستشو گذاشت رو قلبش
کوک.بیب الان ۱۸ سال زنه منی و با وجود این هنوزم برات بی قراری میکنه و فقط برای تو میتپه......
and..........................
۱۸ سال بعد
با صدای جر و بحث از خواب پریدم دیگه برام عادی شده ولی خیلی کلافم کردن بیدار شدن من مساوی با بیدار شدن جوحگکوک بود
جونگکوک.چیشده؟(خوابالو)
تهیان.بخواب عزیزم الان میرم براشون
سریع بلند شدم یه آبی به صورتم زدم هنوز داشتن بحث میکردن
(جیسونگ پسره ۱۷ ساله غیرتی رو خواهر و مادرش و شبیه تهیان و جانشین مافیا)
(جیسو یه دختر ۱۰ ساله دل نازک و دوست داشتنی و شبیه هاوین و جانشین شرکت)
سریع رفتم و به دادشون رسیدم
تهیان.خفه شییییییین(داد)
خجالت نمیکشین؟جیسونگ چه خبره اول صبحی چرا جیسو داره گریه میکنه؟خستم کردین همین الان مشکلتون و حل میکنین فهمیدینن(داد) جیسو هم مثل همیشه مظلوم بود و گریه میکرد و سرش پایین بود ولی جیسونگ خونسرد نگام میکرد
جیسونگ.مامان اگر این کره خر حواسم و پرت نمیکرد برده بودم
کوک.کره خر خودتیی(داد خیلی زیاد)
جیسو بیا پیشم بابا جیسو رفت و باباش و بغل کرد
کوک.گریه نکن پرنسسم
جیسو.بابا من فقط از پشت بغلش کردم
کوک.جیسونگ خجالت نمیکشی؟
جیسونگ.من کار بدی نکردم اون اومد از پشت بغلم کرد و دستاشو گذاشت رو چشمام فقط بهش گفتم چرا اینطوری کرد دختره لوس زد زیر گریه
کوک.خوب این لوسه منه فرشته منه دورت بگردم گریه نکن
تهیان.ایش خودت و دختر لوست رو هم
کوک.تو که تاج سرمی(خنده)
تهیان.من هیچیت نیستم
کوک.تو زندگیمی بیب
تهیان.ایش
بعدم حواسمو دادم به جیسونگ الان هم قد من بود رفتم پیشونیش بوس و کردم بعد همین طوری که جیسو به بابای از خود راضیش چسبیده بود رفتم جلوش زانو زدم که هم قدش بشم دستمو رو گونش نوازش بار تکون میدادم
تهیان.برو داداش و بغل کن قشنگم دیگه آشتی
جیسو.باشه(کیوت)
کوک.دختره کیوت من
تهیان.(چشم غوره)
کوک.(خنده)
تهیان.برو به خودت بخند
جیسو رفت و داداشش و بغل کرد جیسونگ هم بغلش کرد و موهاشو نوازش میکرد بعد جیسو گونشو بوسید جیسونگ هم پیشونیش بوسید
جیسونگ.ببخشید عسلم
جیسو.ببخشید اومدم دست گذاشتم رو چشمات
دیگه بچه ها معذرت خواهی کردن نشستن باهم فیلم دیدن منم رفتم تو اتاق و یه پیراهن قرمز پوشیدم ویسکی تو اتاق بود یکم ریختم تو جام و رفتم تو تراس اتاقم و به منظره رو به روم خیره شدم که
بعد از چند دقیقه دستای بزرگی حلقه شیکمم شد جونگکوک بود چونشو گذاشت رو شونم و سفت منو چسبید
کوک.خانومم چطوره؟
تهیان. ......
کوک.حسودی میکنی؟ کیوت من قهری؟
تهیان. میدونی از وقتی جیسو دنیا اومده شده پرنسس و فرشته تو دورت بگردم دخترم عسلم قشنگم و منم اینجا شلغمم(بغض)
کوک.ایش دختر حسود من
منو برگردوند و لباشو گذاشت رو لبام جدا شد و دستشو گذاشت رو قلبش
کوک.بیب الان ۱۸ سال زنه منی و با وجود این هنوزم برات بی قراری میکنه و فقط برای تو میتپه......
and..........................
۴.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.