پارت دوم💌🪄
پارت دوم💌🪄
(راز بزرگ)
+ : رسیدم خونه یهو دیدم که برادرم جئون جونگکوک افتاده گوشه خونه، خیلی ترسیده بودم از ترس دست و پاهام داشت میلرزید، سریع زنگ زدم اورژانس لباس هامو عوض کردم، ( با گریه ) اورژانس اومد و برادرم رو برد، رسیدیم و داداشم بیهوش شده بود، بردنش یکی از اتاق های بخش و دکتر معاینش کرد، من که خیلی نگران بودم تا دکتر از اتاقش اومد بیرون رفتم پیش دکتر و ازش پرسیدم که این اتفاق برای چیه.
دکتر : این اتفاق بن دلیل فشار عصب زیاد رخ داده.
+ : ممنونم، میتونیم برم اتاق برادرم.
دکتر : برو
+ : رفتم اتاقش خیلی حالش بد بود اصلا تحمل نگا کردنش رو نداشتم، پیشونیش رو بوس کردم و زود رفتم. (مامانم رو نذاشتم بیاد بیمارستان)
از دکتر دارو هاش رو پرسیدم و رفتم از دارو خانه بگیرم.
تو راه که داشتم میرفتم انقدر که دوییدم و با عجله میرفتم یه دفعه خوردم زمین. جوری که کل زانوم زخم شده بود و شلوارم پاره شد
پایان پارت دوم🪄
لباس بیرون رفتن ا/ت 👆 عکس دوم
(راز بزرگ)
+ : رسیدم خونه یهو دیدم که برادرم جئون جونگکوک افتاده گوشه خونه، خیلی ترسیده بودم از ترس دست و پاهام داشت میلرزید، سریع زنگ زدم اورژانس لباس هامو عوض کردم، ( با گریه ) اورژانس اومد و برادرم رو برد، رسیدیم و داداشم بیهوش شده بود، بردنش یکی از اتاق های بخش و دکتر معاینش کرد، من که خیلی نگران بودم تا دکتر از اتاقش اومد بیرون رفتم پیش دکتر و ازش پرسیدم که این اتفاق برای چیه.
دکتر : این اتفاق بن دلیل فشار عصب زیاد رخ داده.
+ : ممنونم، میتونیم برم اتاق برادرم.
دکتر : برو
+ : رفتم اتاقش خیلی حالش بد بود اصلا تحمل نگا کردنش رو نداشتم، پیشونیش رو بوس کردم و زود رفتم. (مامانم رو نذاشتم بیاد بیمارستان)
از دکتر دارو هاش رو پرسیدم و رفتم از دارو خانه بگیرم.
تو راه که داشتم میرفتم انقدر که دوییدم و با عجله میرفتم یه دفعه خوردم زمین. جوری که کل زانوم زخم شده بود و شلوارم پاره شد
پایان پارت دوم🪄
لباس بیرون رفتن ا/ت 👆 عکس دوم
۱۹۵
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.