"Paradise in your hug"
"part 19"
و ادامه داد...
_به هر حال...اون پنج تا حتما به کمیته انضباطی معرفی میشن چون دفعه اولشون نیست...سال پیش همینجوری یه دختر دیگه رو از دانشگاه فراری دادن
×استاد...کیفتون
_ممنون
آستیناشو پایین زد و دکمه هاشونو بست و کیفشو از هایون گرفت
رو به من گفت
+برگرد خونه...شاید یکم استراحت کنی بهتر باشه...به مدیریت دانشگاه میگم رفتی
با تعنه ای که به جونگکوک زد...راهشو کشید و رفت
این دوتا چرا انقدر بهم میتوپن؟!
لحن صحبت جونگکوک و استاد کیم فرا تر از استاد و دانشجوعه
باید بفهمم چرا
×ا.ت پاشو...باید ببرمت خونه
*از زبان تهیونگ
وارد ساختمان اداری دانشگاه شدم و مستقیما پیش مدیر دانشگاه رفتم
براش موضوع رو بازگو کردم و گفتم
_آقای جانگ...دیگه این وضعیت برای من غیر قابل تحمله...برلی اون پنج تا دانشگاه محل دعواعه...نه علم!
# درسته ولی خودتون میدونید که...
_آقای جانگ کسی که قانون رو نقض کنه مجرمه...حالا به اون چهارتا کار ندارم...ولی به من و بچه های این دانشگاه هیچ ربطی نداره که یکی از اونا...پسر دادستانه...آقای دادستان باید پسر خودشو بهتر از همه تربیت کنه...پسرش همسن منه...ولی اخلاقیاتش مث بچه های تازه به دوران رسیده ست
# آقای کیم من به این موضوع رسیدگی میکنم...شما خودتون عصبی نکنید
از جام بلند شدم و گفتم
_آقای جانگ...اگه این موضوع حل نشه یا جای من اینجاست یا اون پنج تا!
اینو که گفتم کیفمو برداشتم و از در اتاق اومدم بیرون
بخاطر آسیب دیدن خانم پارک خیلی عصبی بودم
یعنی واقعا من مقصر بودم
چون عصبی بودم و دانشجو هام گناهی نداشتن که عصبانیت منو تحمل کنن کلاسامو کنسل کردم برای امروز
خواستم برم خونه...ولی رفتم سمت شرکت تا آبا رو درمورد این موضوع با خبر کنم...میخوام آبا با دادستان حرف بزنه
هرچی باشه باهم دوستای قدیمی ان
ببینین کی برگشته
من واقعا متاسفم و ازتون معذرت میخوام که انقدر منتظرتون گذاشتم
الان واقعا توی وضعیت سختی ام و میشه گفت زندگیم یجورایی گره خورده
اصلا حالم خوب نیست
ولی خب نوشتن کمک میکنه
هرچی باشه بهتر از هیچی یه
امشب براتون سنگ تموم میذارم
چطوره؟!
و ادامه داد...
_به هر حال...اون پنج تا حتما به کمیته انضباطی معرفی میشن چون دفعه اولشون نیست...سال پیش همینجوری یه دختر دیگه رو از دانشگاه فراری دادن
×استاد...کیفتون
_ممنون
آستیناشو پایین زد و دکمه هاشونو بست و کیفشو از هایون گرفت
رو به من گفت
+برگرد خونه...شاید یکم استراحت کنی بهتر باشه...به مدیریت دانشگاه میگم رفتی
با تعنه ای که به جونگکوک زد...راهشو کشید و رفت
این دوتا چرا انقدر بهم میتوپن؟!
لحن صحبت جونگکوک و استاد کیم فرا تر از استاد و دانشجوعه
باید بفهمم چرا
×ا.ت پاشو...باید ببرمت خونه
*از زبان تهیونگ
وارد ساختمان اداری دانشگاه شدم و مستقیما پیش مدیر دانشگاه رفتم
براش موضوع رو بازگو کردم و گفتم
_آقای جانگ...دیگه این وضعیت برای من غیر قابل تحمله...برلی اون پنج تا دانشگاه محل دعواعه...نه علم!
# درسته ولی خودتون میدونید که...
_آقای جانگ کسی که قانون رو نقض کنه مجرمه...حالا به اون چهارتا کار ندارم...ولی به من و بچه های این دانشگاه هیچ ربطی نداره که یکی از اونا...پسر دادستانه...آقای دادستان باید پسر خودشو بهتر از همه تربیت کنه...پسرش همسن منه...ولی اخلاقیاتش مث بچه های تازه به دوران رسیده ست
# آقای کیم من به این موضوع رسیدگی میکنم...شما خودتون عصبی نکنید
از جام بلند شدم و گفتم
_آقای جانگ...اگه این موضوع حل نشه یا جای من اینجاست یا اون پنج تا!
اینو که گفتم کیفمو برداشتم و از در اتاق اومدم بیرون
بخاطر آسیب دیدن خانم پارک خیلی عصبی بودم
یعنی واقعا من مقصر بودم
چون عصبی بودم و دانشجو هام گناهی نداشتن که عصبانیت منو تحمل کنن کلاسامو کنسل کردم برای امروز
خواستم برم خونه...ولی رفتم سمت شرکت تا آبا رو درمورد این موضوع با خبر کنم...میخوام آبا با دادستان حرف بزنه
هرچی باشه باهم دوستای قدیمی ان
ببینین کی برگشته
من واقعا متاسفم و ازتون معذرت میخوام که انقدر منتظرتون گذاشتم
الان واقعا توی وضعیت سختی ام و میشه گفت زندگیم یجورایی گره خورده
اصلا حالم خوب نیست
ولی خب نوشتن کمک میکنه
هرچی باشه بهتر از هیچی یه
امشب براتون سنگ تموم میذارم
چطوره؟!
۲.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.